سلام عزیزم ، وقتتون بخیر،
گلم شرایط شما رو کاملا درک میکنم و میدونم بسیار سخته. اما برای من جای سواله که چرا چهار سال با اینکه داستان خیانت همسرتون رو میدونستید باز سکوت کردید.
درسته که حفظ حریم باید به زوجین باشه، اما تا جایی که به خود شخص آسیب نزنه. سکوت شما باعث شده همسرتون خودش و محق بدونه.
اما حالا که به اینجا رسیدید باید اینو بدونم که شما استقلال مالی دارید یا نه؟ و ضمنا بچه هاتون چند ساله هستند؟ خانواده همسرتون در جریان خیانت پسراشون هستند؟ و چندین سوال دیگه.
چون شما دو تا بچه دارید و ضمنا همسرتون خیانتش رو کتمان نمی کنه، تصمیم گیری سخته. اگه کسی بود که پشیمون بود می رفتیم سرقضیه داستان گذشت و پذیرش، اما متاسفانه ایشون اصلا پشیمون نیستن.
پس اگه محبت کنید جواب سوالهای منو بدین، میتونیم مشاوره رو ادامه بدیم.
عزیرم😔😔
با سلام و تشکر از پاسخگویی من بار اول که فهمیدم خیلی ناراحت شدم و خیلی ترسیدم و به کسی نگفتم و بعد از مدتی طولانی دوباره متوجه شدم به خودش گفتم ورنگش پرید و کتمان کرد ومن به مشاور گفتم وگفت کنترلش کن اما به روش نیار و من چهار سال کنترل کردم و بارها و بارها و بارها متوجه موضوع شدم و به مادر و خواهرش گفتم اما اونها باور نکردن و جبهه گرفتن و دوباره من به خودش گفتم میگفت من میتونم ....تا این اواخر دیگه خسته شدم حرف از جدایی زدم گفتم شاید پشیمون بشه ولی دیدم نه باز هم ادامه میده ومن هر سری وارد خونه میشه و از سر کار میاد من احساس میکنم ......
تاجایی که میرم لباس زیرشو بو میکنم بوی عطر و ادکلن میده میفهمم که رابطه داشته خیلی متنفر میشم تا دوروز پیش باز بهش گفتم کفت من آدم فاسدی هستم نمیخوای برو....
استقلال مالی ندارم. دخترم سیزده سالشه و پسرم هشت سال من از اول سکوت کردم چون اولا زندگیمو دوست داشتم و بچه های من خیلی کوچک بودن و گفتم شاید مقطعی بوده اما دیدم تمام نشدنی هست الان به جایی رسیدم که دلم نمیخواد ببینمش