2794

خیانت جنسی همسرم در طولانی مدت

339 بازدید 2 تبادل تجربه

با سلام و خسته نباشید

من حدودا چهار سال هست که همسرم رو کنترل میکنم و متوجه شدم که رابطه جنسی پنهانی داره از اونجا متوجه شدم که همیشه از تعداد کاندومهایی که استفاده میکردیم کم میشد یا اینکه جاهای مختلف اتاق خوابمون کاندومهای مخفیانه داشت و من ناخودآگاه پیداشون میکردم  هیچوقت به روی خودم نمیاوردم. گذشت و گذشت من بهش تذکر دادم گفت که اسلام گفته حقم هست و میتونم اما باز صبر کردم  دوباره دیدم که در کیف محل کارش کاندوم و قرص تاخیری هست و حدود پنج ماه زیر نظرم بود مدام قرصها و کاندومها رو استفاده میکرد ومن روز به روز افسرده و داغون میشدم و رابطه جنسیمو قطع کردم و رابطه عاطفی سردی داشتم.  دارم من بااینکه دوباره بهش یادآور شدم و حتی حرف از جدایی زدم باز دیدم که توی جیب کاپشنش رژلب هست به من بگید چکار کنم من هیچ میل جنسی و عاطفی دیگه ندارم پر از تنفرم .پانزده سال هست که ازدواج کردیم و دو بچه هم دارم        

  

اطلاعات تکمیلی

سن 38 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام عزیزم ، وقتتون بخیر،

گلم شرایط شما رو کاملا درک میکنم و میدونم بسیار سخته. اما برای من جای سواله که چرا چهار سال با اینکه داستان خیانت همسرتون رو میدونستید باز سکوت کردید. 

درسته که حفظ حریم باید به زوجین باشه، اما تا جایی که به خود شخص آسیب نزنه. سکوت شما باعث شده همسرتون خودش  و محق بدونه. 

اما حالا که به اینجا رسیدید باید اینو بدونم که شما استقلال مالی دارید یا نه؟ و ضمنا بچه هاتون چند ساله هستند؟ خانواده همسرتون در جریان خیانت پسراشون هستند؟ و چندین سوال دیگه. 

چون شما دو تا بچه دارید و ضمنا همسرتون خیانتش رو کتمان نمی کنه، تصمیم گیری سخته. اگه کسی بود که پشیمون بود می رفتیم سرقضیه داستان گذشت و پذیرش، اما متاسفانه ایشون اصلا پشیمون نیستن. 

پس اگه محبت کنید جواب سوالهای منو بدین، میتونیم مشاوره رو ادامه بدیم.


تجربه شما

login captcha

عزیرم😔😔

با سلام و تشکر از پاسخگویی من بار اول که فهمیدم خیلی ناراحت شدم و خیلی ترسیدم و به کسی نگفتم و بعد از مدتی طولانی دوباره متوجه شدم به خودش گفتم ورنگش پرید و کتمان کرد ومن به مشاور گفتم وگفت کنترلش کن اما به روش نیار و من چهار سال کنترل کردم و بارها و بارها و بارها متوجه موضوع شدم و به مادر و خواهرش گفتم اما اونها باور نکردن و جبهه گرفتن و دوباره من به خودش گفتم میگفت من میتونم ....تا این اواخر دیگه خسته شدم حرف از جدایی زدم گفتم شاید پشیمون بشه ولی دیدم نه باز هم ادامه میده ومن هر سری وارد خونه میشه و از سر کار میاد من احساس میکنم ......

تاجایی که میرم لباس زیرشو بو میکنم بوی عطر و ادکلن میده میفهمم که رابطه داشته خیلی متنفر میشم تا دوروز پیش باز بهش گفتم کفت من آدم فاسدی هستم نمیخوای برو....

استقلال مالی ندارم. دخترم سیزده سالشه و پسرم هشت سال من از اول سکوت کردم چون اولا زندگیمو دوست داشتم و بچه های من خیلی کوچک بودن و گفتم شاید مقطعی بوده اما دیدم تمام نشدنی هست   الان به جایی رسیدم که دلم نمیخواد ببینمش