سلام خسته نباشید
من یک دختر 17 ساله هستم
در مورد یکی از دوست هام که مسئله هایی براش پیش اومده چند تا سوال داشتم
این دختر رو من شش ساله که می شناسمش و چهار ساله که خیلی با هم صمیمی هستیم.البته دوستیمون سه نفره است و خب هر سه با هم خیلی راحتیم
تا پارسال تو یک مدرسه بودیم ولی امسال دوتامون تو یک مدرسه و اون دختری که اصلا به خاطرش بهتون پیام دادم در یک مدرسه دیگه است.
این دختر خیلی روحیه احساسی و حساسی داشت همیشه. بچه آخر یه خانواده 4 نفره است که فاصله سنیش با مادر و پدرش زیاده و تو بچگی تو یک حادثه برادرش که خیلی ازش بزرگ تر بوده رو از دست داده .
و این که چون فاصله سنیش با پدر و مادر و خواهرش زیاده خیلی درکش نمی کنن...
دوستم تا سالی که با هم در یک مدرسه بودیم معمولا چون تایم زیادی رو باهم می گذروندیم خیلی شادتر بود البته که وقتی غمگین میشد خیلی در موردش حرف نمی زد و ما فقط شاهد تغییر ناگهانی رفتارش می بودیم .ولی خب خیلی زیاد نبود.(البته دفعات زیادی بین حرف هاش می فهمیدیم تو خلوتش خیلی ناراحته ولی خب خیلی کم به روش میآورد و معمولا چیزی نمی گفت) و تا پارسال دختری بود که حال دیگران خیلی واسش مهم بود و سنگ صبور همه بود و پای درد و دل همه می نشست و اول دوست داشت در آینده روانپزشک و یا روانشناس بشه. (با وجود سختی های روان پزشکی و تحقیق های زیادی که کرده بود بازم این رشته رو دوست داشت ولی خب به خاطر سختی قبولی و... پشیمون شد)
امسال که مدرسه هامون جدا شده طبیعتا کمتر همدیگه رو می بینیم البته تا حالا چند باری قرار گذاشتیم و بیرون رفتیم (به خاطر این که نگران حالش بودیم البته چیزی به روش نیاوردیم)
اما رفتارش... راستش میگه خیلی عوض شده و دیگه اصلا حال بد آدما براش خیلی مهم نیست و بی تفاوت شده.
گویا تو مدرسه اشون هم جو غمگینی حاکمه و حال اکثر بچه هاشون خوب نیست.
و اما خودش.... در ظاهر رفتارش با ما خیلی عوض نشده و هنوز هم می خنده و صمیمیه
اما یک بار همین امسال که خودم سر یه قضیه ای خیلی ناراحت بودم ازش پرسیدم دیگه وقتی تو به اوج این ناراحتی می رسی چی کار میکنی؟ خیلی طفره رفت ولی در آخر گفت کار خوبی نیست ولی به خودم آسیب میزنم... البته اگه خیلی حالش بد باشه (اینم بگم تو خانواده مذهبی بوده. و نه مثل دختر های نوجوون دیگه اهل لوس بازیه نه اهل عاشق شدن و روابط سطحی و دغدغه های فکری مسخره و....)
(البته یه بار چند سال پیش از یه پسری خوشش می اومد که اون پسر هم بی نهایت عوضی بود و مدام بهش پیشنهادهای جنسی می داد و... ولی خب خودش چت هایی که در فضای مجازی داشتن رو خاتمه داد و خب یه مدت به خاطر حرف های اون پسر و... ناراحت بود ولی بعد فراموشش کرد و مطمئنم الان بعد از این همه سال دیگه هیچ علاقه ای بهش نداره
خلاصه نسبتا آدم منطقیه (اما شخصیتش لجبازه خودش قبول داره) ولی همون طور که گفتم به نظر من دلیلش دلایل سطحی که نوجوون ها خیلی هاشون به خودشون آسیب می زنن نیست
و چند وقت بعد که دیدمش روی دستش کلی رد تیغ بود و می گفت مجبوره آستین بلند بپوشه که خانواده اش نبینن
حالا اخیرا هم یکی از بچه هایی که باهم به اون مدرسه رفتن و کمی باهاش صمیمی تره ازمون خواست کمکش کنیم
گفت تازگیا حرف هایی میزنه که آدم رو می ترسونه... و خودش رو با کاتر زخمی میکنه... اما خب طبق معمول به کسی چیزی نمیگه (این رو هم متوجه شدن و گرنه خودش چیزی نگفته)
من می دونستم روحیه اش حساسه ولی واقعا از این کاراش تعجب می کنم... نمی دونم چه جوری منظورم رو برسونم ولی نسبت به خیلی از نوجوون ها خیلی عمیق تر فکر میکنه و اطلاعاتش هم بالاست. خودش تا پارسال کاملا منطقی با آدم های غمگین و مختلف چه تو مجازی و چه تو مدرسه حرف می زد (البته نه خیلی زیاد ولی خب همچین روحیه ای داشت) و دلداری یا راه حل میداد.
با توجه به این که آدم حساس و زرنگیه و نمی دونه که ما از این آخرین اتفاقات خبر داریم و در ظاهر شاده.
ما واقعا نمی دونیم باید رفتارمون چه جوری باشه. چون می ترسیم با کوچیک ترین نصیحت یا حرفی باعث بشه اون دیگه حرف هاش رو هر چند خیلی خیلی کم ولی همینو به ما هم دیگه نزنه یا با توجه به وضعیتی که الان داره رابطمون به هم بخوره یا ازمون دور بشه چون ما واقعا خیلی با هم صمیمی بوده و هستیم (البته نه از نوع احساسیش یعنی خیلی واسه هم دیگه عزیزم و جونم به کار نمی بریم مگه خود اون که احساسی تره وقتی نگران ما میشه به کار ببره)
لطفا کمکمون کنید و بگید با توجه به این که دوستیمون سه نفره است من و دوستم باید چی کار کنیم و چه عکس العملی نشون بدیم و با توجه به این که خودش چیز زیادی نمیگه چه جوری حالش رو بهتر کنیم ... ما فقط تا الان سعی کردیم بیشتر با هم بریم بیرون و ببینیمش ولی خب این مثل مسکن موقت می مونه؟
و خب ما واقعا نگرانشیم
ببخشید که طولانی شد و خیلی ممنون از توجهتون.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید