2794
عزیزم من 27همسرم33و بچه 5سالشه.. کلا طاقت نزدیک شدن بچه بههمسرم رو ندارم،حتی تحمل اینکه بچشو ی بوس کنه ندارم.اون محبتا بوسا همش باید مال من باشه.مث ی هو میبینمش ، (از حرف زدنش از لوسیاش بدم میاد)(وقتی میگم بدم میاد یعنی میخوام خفش کنم)حسادت شدیدی همه ذهنمو پر میکنه.من هیچوقت حسود نبودم..اما رو همسرم ی حس مالکیت دارم..(از اینکه تجربه پدر بودنش با ی زن بی مسولیت و هرزه بوده عصبیم میکنه)حقش نیس من انقد عذابش بدم همسرمو...(حالا شاید بگین ب بچش بیشتر محبت میکنه ،نه نه بخاطر من جرات نمیکنه،اما تا ی حالشو بپرسه من ب هم میریزم ،در حدیکه بارها خواستم بر خلاف میلم ترکش کنم.. (خیلی همدیگرو دوست داریم،حتی همسرم با محبت و با احساس تر از منه...)دلم میخواد بخاطر اخلاقم خودمو بکشم خسته شدم من تو زندگیم خیلی سختیا کشیدم،،،الانم دارم همسرمو سرد و دیوونه میکنم.. با خانواده همسرم بحثم شد،اونا میکن تو مسیولیتشو پذیرفتی حالا نمیخوایش بزار برو.. همسرم بخاطر خیانت زنش ازش جدا شده.و بچه رو تو ی سالگی ول کرده رفته.الانم مادرش هیچ تمایلی ب دیدن بچش نداره و نمیخوادش.آیا هیچ راه قانونی نیس بچش پیش خودش باشه؟؟(نه یاد زندگی گذشته همسر نمیندازه منو ،فقط دوست ندارم همسرم پدر باشه خداااا) همش احساس میکنم مانع پیشرفت من و همسرم هستش..(اضافه اس) تا پامو خونه مادر شوهرم میزارم حرف این بچه شروع میشه... با وجود این بچه خودمم رغبت نمیکنم بچه دار شم ، چون انموقع بدتر تو مقایسه قرار میگیره.. دیگه نمیدونم چی بگم درد دلم زیاده تنهام کسیو ندارم ب دادم برسه..حسو حالم وحشتناکه.دارم با اشک مینویسم . چرا اینجوری کردم خودمو داغونم.نمیدونم چطوری تو چشمای معصوم همسرم دارم نگاه میکنم و میسوزونمش و میسوزم لطفا کمکم کنید.. بازاگه خوب توضیح ندادم شرمنده ببخشید
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

من حس شما رو کاملا درک میکنم شما بخاطر ناکامی از زندگی قبلیتون دیگه نمیخواید در این زندگی هم با مشکل مواجه بشید همه چیز رو در همسرتون خلاصه کردید و تمام خلاء های عاطفیتون رو انتظار دارید با ایشون پر کنید در پیام قبلی مفصل در این مورد توضیح دادم. شما بسیار جوان هستید باید به خودتون فرصت بدید خوشحال میشم باهم بیشتر در ارتباط باشیم

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

سلام خانم دکتر خسته نباشید... من 21سالم و همسرم30سالش....خانم دکتر من 2سال ازدواج کردم اوایل ازدوا

پاسخ سلام و ممنون که سوال تون رو با من مطرح کردید. کاهش میل جنسی بعد از چند مدت از ازدواج کاملا طبیعی هست ولی مسائلی مثل بحران مالی، مشکلات کار، افسردگی، اضطراب، مشکلات بین زوجین، براورده مشدن انتظارات و ب...

عصبی شدم. و طاقت هیچ حرفی ندارم

پاسخ سلام بی قراری های شما در این شرایی تا حدی طبیعی ست. بسیاری از مسائلی که درگیرش هستید ناشی از عوارض و فشارهای غمی است که تجربه کرده اید. حتما به مشاور یا ترجیحاً روانپزشک مراجعه کنید تا در گذشتن از ای...

افسردگی شدید در بارداری و از دست دادن عزیزم

پاسخ سلام دوست گرامی، تسلیت عرض می کنم و متاثر شدم. درکتون می کنم مطمئننا دوره ی دشواری است و زمان بیشتری می خواهد تا در کنار یاد و خاطرات پدربزرگ مهربونتان، دوره ی سوگ سپری شود و البته یادشان ابدی است...

با سلام .. پسرشش ساله ای دارم که خیلی کم طاقت و عصبیه .. در مقابل کوچکترین چیزی عصبی میشه البته در ج

پاسخ سلام مادر عزیز این رفتار پسر شما میتونه علل مختلفی داشته باشه .بهتره قبل از هرچیز علل بروز این رفتار رو پیدا کنید ایا خودتون وهمسرتون عصبی هستید؟ بهش بکن نکن زیاد میگید؟ خودتون در هنگام عصبانیت رفتا...