2794

قطع رابطه با خانواده همسر

64 بازدید 2 تبادل تجربه

من 1 ساله ازدواج کردم و خونه مادرشوهر زندگی میکردم . زن مهربونی بود ظاهرا" ولی من 1 ماهه خونه مادر شوهرم نرفتم چون منو شوهرم از پچ پچ های خودشو و دختراش خسته شده بودیم از اینکه پیش ما ایما و اشاره میدادن بهم و همش تنها بودم و هیچکس با من حرف نمیزد خلاصه کلافه شدیم محترمانه در خفی به مادرشوهر اعتراض کردیم اونم بدون هیچ توجیحی ما رو از خونه بیرون کرد یعنی گفت همینه که هست دوست ندارید نمونید اینجا ما هم زود اونجارو ترک کردیم .و الان یک ماهه اونجا نرفتیم اونا هم زنگی به ما نزدن که دلجویی کنن .. حالا به نظرتون برم آشتی کنم ؟ 


ممنونم دوستان

اطلاعات تکمیلی

سن 28 جنسیت زن شغل لیسانس-کافی نت دارم وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیزم

شما و همسرتون با توافق خانواده‌ی ایشون در منزل مادرشوهرتون زندگی می‌کردید اما نه شما احساس راحتی می‌کردید، نه مادرشوهرتون، نه خواهرای همسرتون. تغییر شرایط برای خانواده‌ی ایشون مقدور نبود و به اون شکل راحت بودن. شما هم تصمیم گرفتید منزل مستقلی تهیه کنید. متوجه نشدم چه اتفاق بدی افتاده که شما منتظر دلجویی هستید؟ آیا قهر کرده بودین که حالا دارید فکر می‌کنید برید برای آشتی؟ قهر کردن، رفتار اجتماعی ناپخته‌ای هست. شما مساله‌تون رو در کوتاه‌ترین زمان ممکن حل و فصل کردید و این عالی هست.

به خدای بزرگ می‌سپارم‌تون

تجربه شما

login captcha

سلام مجدد

همونطور که عرض کردم قهر کردن، رفتار ناپخته‌ای هست و کسی که قهر می‌کنه، نمی‌تونه از دیگران متوقع باشه برای آشتی و دلجویی پیش‌قدم بشن. در کل، بسیاری از اوقات همین انتظارات هست که باعث میشه احساس بدی پیدا کنیم و بر اساس اون احساس ناخوشایند، با دیگران رفتار کنیم.

برای مثال، ماجرای طلاق خواهرشوهرتون که گویا همسرتون انتظار داشتن در جریان قرار بگیرند و چون به هر علتی این اتفاق نیفتاد، بر اساس این نگرش که دیگران دارن پنهان‌کاری می‌کنن، اعتراض کردن. ضمن اینکه خانواده‌ی همسرتون هم مثل شما در منزل چندان احساس ناراحتی نمی‌کردند همونطور که توضیح دادید و طلاق یکی از اعضای خانواده هم معمولا فشار روانی زیادی ایجاد می‌کنه. در نهایت شرایط به شکلی پیش رفت که شما منزل مستقلی تهیه کردید. میخوام بگم وقتی مجموع شرایط رو در نظر بگیریم، بهتر قادر به تحلیل اوضاع خواهیم بود.

متوجه نشدم اینکه فرمودید به خاطر ترس از آینده و به خاطر خدا، منظورتون دقیقا چی هست اما اینکه تصمیم گرفتید با خانواده‌ی همسرتون قطع ارتباط نکنید و رفتار محترمانه‌ و دوستانه‌ای داشته باشید، تصمیم پسندیده‌ای‌ است. 

به خدای بزرگ می‌سپارم‌تون

سلام عرض ادب خدمت شما دوست خوبم 

عزیزم ما از اونجا به صورت قهر رفتیم . و من این انتظار رو داشتم که مادر شوهرم ازم دلجویی کنه . البته اون روزها  یه مسئله ای پیش اومده بود که اونم طلاق خواهر شوهر بود که حتی همسرم هم در جریان نمیذاشتن که همسرم به مادرش گفت اینقدر پنهان کاری نکنید . و مادرش مستقیم سراغ من اومدن و بهم گفتن اگه ناراحتی میتونی اینجا نمونی .. 

من هیچ حرف بدی نزده بودم . ولی خب بخاطر ترس از آینده و بخاطر خدا هم که شده قراره یه هدیه بخریم واسه روز مادر و بریم پیششون .ممنونم از راهنماییتون .. میخوام بدونم چطور رفتار کنم که هم غرورم نشکنه هم احترامشون حفظ بشه .. ممنونم از شما دوست خوب و مشاور مهربونم . یاحق