2794

سلام من چهار ساله ازدواج کردم و یک دختر هشت ماهه دارم .با همسرم به مشکل خوردم و قهر کردیم، بخاطر توجه بیش از حد همسرم به خانواده خودش و بی تفاوت بودن به من .از اول بهم گفته بود مادرم بیوه هست و با سه تا پسرش که دوتاشون مطلقه هستن و یکیشون اعتیاد داره می مونه منم قبول کردم ،جو خونشون همیشه متشنج و دعواست و مادرشوهرم داروهای اعصاب میخوره .تا یکی دو سال باهام خوب بود مادرشوهرم ولی کم کم دخالتاش شروع شد. اول اینکه خیلی حسادت داره به اینکه پسراش زنشونو دوست داشته باشن. دعوای آخرم سر این بود که همسرم بهم گفت ماشینمون خرابه و نمی تونیم جایی بریم ولی ماشین دست خانوادش بود و من زنگ زدم به برادر شوهرم و گفتم من کار کردم و با زحمت خریدم اون ماشینو ،بخاطر این تلفن باعث شد مادر شوهرم بیاد خونم و بهم فحاشی کنه و وقتی خواست روم دست دراز کنه شوهرم جلوشو نگرفت و بی تفاوت بود منم چون بچه بغلم بود هلش دادم و بهش گفتم تو باعث شدی دو تا پسراتم طلاق بدن زندگی منم داری خراب میکنی .شوهر من همیشه تو زندگی بد بیاری اورده و همیشه در حال در جا زدن بود از لحاظ مالی خیلی بهش کمک کردم ولی همیشه از اینکه برای خونم خرج کنه هراس داشت .وقتی میرفتم خونشون همیشه مادر شوهرم بهم تیکه مینداخت و البته با جاریای دیگه هم همینطور بود .شوهرم همیشه میگفت مادرم مسافر امروز فرداست باهاش بساز ولی من واقعا برام غیر قابل تحمل بود دیگه رفتاراش .میدونم  اشتباه بود به برادرش زنگ زدم ولی همش بخاطر دروغ همسرم بود و اینکه هیچ وقت راجع به مشکلاتمون باهام حرف نمیزد و فرار میکرد و میگفت با خانوادم خوب باش مهم نبود اونا بد بودن .حالا بهم گفته باید رضایت مادرم و جلب کنی بعدش با دار و ندار من بسازی و خونمون هم بره محل ما .منم گفتم تعهد بدی هر چقدر بهت کمکت کردم بهم پس بدی و خرجی بدی اونم قبول کرده .ممنون میشم راهنمایی کنید منو یعنی همیشه ساکت باشم در مقابل خانوادش خودم میدونم خیلی پرو کردم شوهرم و با کمک کردنام ،ولی زبونم هم تلخ بوده با همسرم .همسرم خیلی هوای خانوادمو داشت ولی در قبالش میگفت باید با خانواده من خوب باشی با اینکه اونا خوب نبودن همیشه وقتی رفت و آمد هم کم میکردم مادر شوهرم خیلی ناراحت میشد و میگفت نوه منو دارید دور میکنید ولی باید به من عادت کنه .شوهرم محبتشو نصف کرده بین منو مادرش .حالا بعد از آشتی به نظرتون چجور رفتاری داشته باشم ؟

اطلاعات تکمیلی

سن 26 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیزم

چند نکته در صحبت‌های شما وجود داره:

درباره‌ی مادرشوهرتون. ایشون همسرشون رو از دست داده‌ن و با برادرشوهراتون زندگی می‌کنن که مطلقه هستند و معتاد. فضای منزل‌شون، فضای آرامی نیست و شما علیرغم اطلاع‌تون از این شرایط، این ازدواج رو پذیرفتید.

ببینید حتی اگر مادرشوهرتون واقعا در طلاق پسرهاشون نقشی داشته باشن، باید در نظر بگیریم که در نهایت، هر کسی خودش مسئول حفظ و مراقبت از زندگی و رابطه‌ی زناشویی‌ش هست و مقصر شمردن مادرهمسرتون، نه باعث بهبود رابطه‌ی شما با ایشون میشه، نه به رابطه‌ی شما با همسرتون کیفیت بهتری می‌بخشه. سعی کنید بیشتر به خودتون مسلط باشید و در مواقع خشم، قبل از هر حرف یا حرکتی، خوب به پیامدها و نتایجی که می‌تونه داشته باشه فکر کنید و در نهایت، اگر صلاح دیدید، اون حرف رو بگید و اون رفتار رو انجام بدید. تلاش کنید به صورت لفظی و فیزیکی با کسی درگیر نشید. اگر دیدید صحبت‌های شخصی داره شما رو می‌رنجونه، می‌تونید بر حسب موقعیت و صلاحدیدتون، به ایشون بگید که چه احساسی دارید و در نهایت تصمیم بگیرید که اون مکالمه رو ادامه ندید. روابط رو جوری با تدبیر پیش ببرید که موقعیت درگیری و کنایه زدن و ... پیش نیاد.

در خصوص کمک مالی شما به همسرتون متوجه منظورتون نشدم. غیر از این‌ه که زندگی مشترک، در مسائل مالی هم مشترک هست؟

در کل، برداشت بنده این هست که احساس می‌کنید که همسرتون به شما توجه کافی ندارند و مسائل رو باهاتون در میون نمی‌گذارند. و صادقانه بیان می‌کنید که خودتون هم تا به حال زبان تلخی داشته‌اید. می‌تونید با ایشون توافق کنید که زمان بیشتری رو با هم بگذرونید و محترمانه و دوستانه در خصوص مسائل مختلف زندگی‌تون صحبت کنید. اینطور که نوشتید، درخواست شما از ایشون فقط در خصوص مسائل مالی بوده. درخواست ایشون از شما درباره‌ی مسائل مالی و محل سکونت و رابطه‌ی شما با مادرشون. به نظر می‌رسه لازم هست شما و همسرتون بیشتر و عمیق‌تر به بررسی کیفیت زندگی مشترک‌تون بپردازید و اگر به تنهایی قادر به انجام این کار نیستید، به صورت حضوری از یک زوج‌درمانگر کمک بگیرید تا بتونید اولویت‌ها و مرزبندی‌هایی رو در زندگی‌تون تعریف کنید که موجب بهبود کیفیت زندگی‌تون بشه.

به خدای بزرگ می‌سپارم‌تون

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha