هفت ساله ازدواج کردیم دخترم ۴سالشه
بخاطره فرار از خونه بابام ازدواج کردم.(مامان بابام ده ساله با هم دعوا دارن طوری که مامانم همش قهر میکنه و به فکر طلاقه)
من متولد ۷۵ هستم همسرم ۷۲
پدر همسرم چهار تا زن داشته و الان فوت کرده و چند سالی بود که از مادرهمسرم جدا شده بودن و همسرم بچه طلاقه....
وقتی ازدواج کردیم بخاطر رفیق بازیش همه گفتن جدا شو ولی من پامو کردم تو یک کفش که نه میخوام عروسی کنیم (به دو دلیل چون نمیخواستم برگردم خونه بابام. و دومی هم چون دوستش داشتمو گفتم درست میشه...)ولی نشد بدتر شد.
تو این پنج سال بعد از عروسی سه بار خیانت دیدم.
اولی در حد رابطه جنسی رفته بودن شمال
دومی در حد چت
سومی رو هم نمیدونم
همشو یا حاشا کرد یا اظهار پشیمونی
در ضمن خیلی هم رفیق بازه خیلی طوری که از صبح که بیدار میشه میره بیرون تا ساعت ۱۲شب
در ضمن سه چهار ساله که بیکاره. مثلا تو این سه چهار سال ۴ ماه سرکار رفته بعد دوباره بیکارشده.(چند شب پیش گفت باید از رفیقم مواد بگیرم سودش خوبه.که من گفتم نه و حرومه و .... )
مستاجریم و کل مایحتاج خونه و اجاره هامونو مامانش میده
دیشب شماره یک دخترو تو برگه های دادگاهش دیدم..(آخه به دلیل دعوا چهار ماه زندان بود )موندم وقتی دیدم که تو زندان به دختره زنگ میزده....
داغونم هنوز به روش نیاوردم.چیکار کنم با این زندگی؟ امیدی هست؟ خودم بخاطره ازدواجم مدرک تحصیلیم اول دبیرستانه
سلام خانم دکتر رعنا دستجردی
خیلی ممنون ک جواب دادید
اخه من قبلا هم ب مامانش گفتم که بهش پول نده و مایحتاج خونه رو نخره پول پیش و اجاره خونه هارو فراهم نکمه اما میگه بچمه و دلم نمیاد و نوکرشمو فلان😔
حریفش نشدم ی مدت خیاطی کردم ک ب غیرتش بربخوره بره سرکار نرفت ولی میگفت از پولت برا خونه چیزی نخریا فقط براخودت بخر حتی نمیدونست ماهی چقد در میارم...تااینکه دیگه خیاطی رو ول کردم (برای ی کارگاهی عروسک میدوختم)الگو و پارچه البته از خودشون بود من فقط میدوختم..
نه متاسفانه امکان درس خوندن ندارم.اتفاقا چندوقت پیش گفتم غیرحضوری بخونم گفت نه
میدونم ک نمیزاره عقدبسته هم که بودیم نذاشت..چون مدرک خودشم دیپلمه
کارهای هنری هم پول میخاد 😔😔😔😔
نمیدونم چکارکنم...
دررابطه بااینکه گفتید ب روش بیارم اخه قبلا هروقت ب روش میوردم حاشا میکرد و میزد زیرش😔
خانم دکتر بنظرشما درست میشه؟؟؟؟؟من چه رفتاری بکنم تغیر میکنه؟؟؟؟؟
من خودم خیلی عوض شدم دیگه گوشیشو چک نمیکنم بااینکه رمز گوشیشو برداشته و دیگه رمز نداره
شباکه دیر میاد گیر نمیدم
محبت میکنم کلامی بهش
شادم شوخی میکنم دیگه از لاک خودم اومدم بیرون
الکی خوشم 😔
مثلا گیر نمیدم امسال شب عیده و یه قرون پول نداره ولی گیر ندادم و درکش کردم نگفتم چیزی میخوام فقط برای اینکه عادت نکنه گفتم لوازم آرایش یکی دوتا میخوام که پول نداد😐
اونم بهتر شده البته حالا نمیدونم شاید ظاهری عوض شده البته هنوزم رفیق بازه و دیر میاد ولی خب سرد نیست مهربون شده
البته کلامی منظورمه ها...
چون اون موقع هام که جنگ داشتیم باهم..رابطه جنسیمون خوب بود
با سلام
بهتر است مجدد با مادر همسرتان صحبت كنيد و از او بخواهيد برای مدتی حمايت هايش را قطع كند چون ادامه اين روال باعث ميشود با گذر زمان و بالا رفتن سن همسرتان فكر كار كاملا از سرش بيرون رود و در زمانی كه مادرش در قيد حيات نيست تكليف چيست ؟به مادرشان بگويد اين كار محبت كردن نيست بلكه ضربه زدن است .پيشنهاد ميكنم حالا كه نميتوانيد درس بخوانيد به كار كردن ادامه دهيد و برای خودتان درامد داسته باشيد كودكان در زمان مدرسه هزينه بيشتری خواهند داشت .با درامد حاصل از خياطی ميتوانيد شرايط كلاس هنری را فراهم كنيد .اينكه شما گير ندهيد ،چک نكنيد ،بخنديد ،شاد باشيد كمک نميكند اينكارها فقط خودتان را خسته ميكند تا كی ميخواهی نقاب داشته باشيد و مطمينا همسرتان متوجه ناراحتی نميشود و هيچ زمانی حل نميشود .اينكه نگفتيد خرجی برای خريد عيد و.. تنها با اين حمايت ها خيالش را راحت ميكنيد بهتر است صريح و واضح خواسته ها و نيازهايتان را مطرح كنيد شما نخواهيد بچه تان چی؟ بازهم تاكيد ميكنم بايد صحبت كنيد به طور مفصل و جدی درباره تمامی مسائل (رفيق بازی ،بيكاری، خيانت) و هر آنچه آزارتان ميدهد .صحبت نكردن نه كمكی ميكند نه شرايط را عوض ميكند .حتما لازم و ضروری است از مشاور كمک گرفتن .