2794

سلام. ۱۵ سالم بود که عقد کردم. و دردوران عقد رابطه داشتم. ارتجاعی بودم و همسرم انگ هرزگی بهم زد و گفت که تو از اول دختر نبودی. براش از دکتر نامه گرفتم.قسم خوردم اما باور نکرد چون بعد از ۷ سال به من شک داره اجازه نمیده جایی برم و همیشه تو خونه هستم.رفتار محبت آمیزی نداره باهام و بهم فحش میده.هرجا بریم یک جوری دلمو به یک بهونه میشکونه. من پوشش خیلی معمولی دارم اما همیشه سر پوششم با من دعوا میکنه. حتی تا دم در هم برم باید اجازه بگیرم ازش و همیشه هم اجازه نمیده

۷ سال از ازدواج ما میگذره و من شاید هنوز یک مسافرتم نرفتم باهاش

هیچ عروسی نه میزاره من برم نه خودش میره

بیشتر اوقات من تنها هستم و حتی پیش میاد دو سه شب هم خونه نیاد و اکثر شبها تا ساعتای ۱۲ پیش دوستاشه. از این زندگی بی روح خیلی خستم و گاهی حتی به خودکشی فکر میکنم. مثلا بخواد بگه روسریتو درست بپوش میگه اون موهاتو میپوشونی یا بزنم فکتو بشکونم

و تمام خواسته هاشو اینجوری میگه غیر از رابطه

چیکارش کنم؟ امیدی هست آیا؟

شک شدیدی نسبت به من داره و چند بار ازم پرسیده که تو دانشگاه دوست پسر داشتی ؟ یا یه چیز ضروری بخوام بعد از یک ماهم برم بیرون میگه رفتی ولگردی


اطلاعات تکمیلی

سن ۲۲ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

روانشناس و مشاور

با سلام
در مورد مسائلی که مطرح کردید باید عرض کنم وجود شک دلایل متعددی دارد که برای پی بردن به آنها بایستی بررسی عمیق و دقیق تری انجام شود. این بررسی نیز زمانی امکان پذیر است که خود فرد این نیاز به تغییر را در خود حس کند.

به این نکته توجه کنید که تا زمانی که نیاز به تغییر توسط خود ایشان الزامی به نظر نرسد به هیچ عنوان ایشان با گذشت زمان تغییر چندانی نخواهد کرد.

در نتیجه ایتدا با زبانی همراه با محبت و مهربانی در خواست های اولیه خود را مطرح کنید و اگر نتیجه بخش نبود برای اینکه به جدی بودن شما برای عدم ادامه رابطه پی ببرد حتما قدم های جدی برای نمایش این خواسته ها بردارید.

ممکن است با دیدن خواسته های جدی شما حاضر شود در حضور فرد سوم که از افراد مورد اعتماد فامیل است تعهد کتبی بدهد که از رفتار های بد خود فاصله خواهد گرفت در غیر این صورت شما باید برای ادامه رابطه تصمصم جدی بگیرید.

توصیه میکنم در این راه از کمک مشاور بصورت حضوری استفاده کنید.

شاد و پبروز باشید.

تجربه شما

login captcha

در زمان عقد یبار اقدام کردم برای طلاق و کلی خواهش کرد که آشتی کنیم و من قول میدم عوض بشم اما هیچی عوض نشد و فقط یه مدت خوب بود ... خیلی زود عصبی میشه و با بقیه هم بحثش میشه

حتی وقتی آرومه و خونه باشه ک معمولا آخر شب هست وقتی میخوام باهاش حرف بزنم میگه زر نزن

یا میگه اگه هی میخوای حرف بزنی تا پاشم برم