2794

خیانت همسر و عذاب کشیدن

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 119 بازدید 1 تبادل تجربه

شوهر من در موقعیت اجتماعی بالایی قرار داره اوایل ازدواجمون وضع مالی خیلی خوبی داشتیم یک دفعه ورشکسته شدن و بعد با سختی ها و تحمل حقارت بی پولی و نداشتن کار با گذشت 8 سال از زندگی مشترکمون به این موقعیت اجتماعی و پست و مقام رسید خدا میدونه چه قدر سختی کشیدم این آقا 6  سال برای اینکه بتونه پدرم رو راضی به ازدواج با من بکنه تلاش کرد بالای 10 بار اومدن خواستگاری ،خلاصه کلام اینکه همسرم هیچ موقع رمز گوشیش رو از من مخفی نمیکرد منم خیالم راحت بود که به من خیانت نمیکنه ،تا اینکه یک مدت دیدم شماره یکی از خانم ها که منم میشناسمشون و با هم حرف هم زدیم و کارش مجریگری و رسانه هست زیاد روی گوشی شوهرم هست و منم فکر میکردم که به احتمال زیاد گزارش کار از شوهرم میگیرن که داخل روزنامه چاپ کنن اما بازم دلم آروم نمیشد تا اینکه ضبط صدا روی گوشیشون نصب کردم وای وای یه صدا رو گوش دادم و بیهوش شدم رابطه جنسی با هم حرف میزدن خانم من حالم خیلی بده به جنون رسیدم ساعت 2 شب بود فهمیدم پدر و مادرم اون شب مهمونمون بودن خواب بودن شوهرمو بیدار کردم صدا رو شنید میخواست سکته کنه از ترس رفتم روی حیاط وای دیونه شده بودم تقریبا 5 ساعت خودمو زدم شوهرم خیلی ناراحت بود اما نذاشتم خانوادم بفهمن صبحش بیمارستان بستری شدم حالم خیلی بده خانم دکتر من از زیبایی هیییییچی کم ندارم رابطه عاطفی و عشقی ما در حد عالی بود تو این ده سال اگر شوهرم رابطه جنسی ازم خواسته حتی یک بار هم بهش نه نگفتم خیلی منو دوست داره خانوادش عاشق من هستن سطح خانوادگیمون در حد خیلی بالایی هست آبرو داریم ، این حجم درد رو نمیتونم تحمل کنم یک دختر 9 ساله دارم بگید چه کار کنم ؟چه کار کنم من خیلی تو زندگیم صبوری کردم که کسی از دردمون ندونه دخترم در آینده سر بلند باشه شوهرم خیلی ناراحت ازم خجالت میکشه معذرت خواهی کرد اما دیگه نمیتونم کمکم کنید به اون دختر زنگ  بزنم؟

اطلاعات تکمیلی

سن 34 جنسیت زن شغل کارمند وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام به شما بانوی عزیز
بابت اتفاق پیش اومده متاسفم و میفهمم که در شرایط خیلی سختی قرار دارید، شوک این اتفاق میتونه تاثیر خیلی بدی روی ارتباط شما و همسرتون بگذاره اما اگر بخواهید و همسر شما همراهی کنند یک مرحله گذار هست که به سختی میتونید ازش عبور کنید. با توجه به اینکه گفتید رابطه شما در حد خیلی خوبی قرار داشته و محبت و عاطفه در رابطه شما وجود داشته قطعا اصلا انتظار این اتفاق رو نداشتید ولی میتونید قبل از اینکه درباره همسرتون قضاوت نهایی بکنید با هم به یک روانشناس زوج مراجعه کنید تا مساله به دقت مورد بررسی واقع بشه ، گاهی به دلیل حجم اتفاقات زیاد و توجه نکردن کافی به پیامدهایی که یک رفتار ممکنه داشته باشه یک لحظه غفلت رخ میده اما سعی کنید فقط بر اساس این یک اتفاق ذات رابطه تون با همسرتون رو زیر سوال نبرید احساسات غم و خشمتون رو به ایشون نشون بدید و بگید با اینکه خیلی ناراحت هستید اما اجازه نمیدید که کسی از بیرون زندگی شما رو بهم بریزه و میخواهید که برای چندین جلسه به همراه هم برای ترمیم رابطه و اعتمادی که خدشه دار شده پیش مشاور برید. سعی کنید در عصبانیت تصمیم نگیرید و به اون خانم زنگ نزنید که ماجرا بیشتر باز نشه و به اصلاح قبح موضوع فرو نریزه ، فرصت مجددی به زندگی مشترکتون بدید و دنبال ریشه ی این مساله بگردید و اگر نارضایتی خاصی از نظر همسر شما در رابطه وجود داره ببینید تا چه مقدار منطقی و قابل حل هست و تا چه میزان هم شما انتظاراتی دارید که دوست داریدبراورده بشه و به یک جمع بندی نهایی برسید. موفق باشید

تجربه شما

login captcha

چقدر ناراحت شدم توی توی تک تک کلماتتون درد هست 😔 امیدوارم زودتر به آرامش برسین و فقط میتونم بگم سعی کنید ببخشید توی وضع کنونی جامعه ما خانما به هم رحم نمیکنن و آقایون هم بدشون نمیاد مسلما،اگه میبینین خودتون انقدر در عذابین مشاوره حضوری برین مواظب خودتون باشین هیچ کس از خودتون مهمتر نیست