سلام دختر17 ساله هستم مادرم رو در سن 8 سالگی بخاطر بیماری از دست دادم و پدرم با خالم ازدواج کردن سالها با خالم دعوا و مشاجره داشتیم ولی در حال حاضر همه چیز آروم هستش با این که من و برادرم در شرایط یکسانی بزرگ شدیم ولی تفاوت فاحشی بین رفتارهای ما وجود داره و برخلاف من که مدام نگران آینده هستم و به دنبال تلاش برای مستقل شدن برادرم میگه تا هر وقت که بخوام خونه پدرم میمونم و خرجمو میده پدرم آدم منفعلیه که به مسایل واکنش نشون نمیده رفتارهایی داره که باعث رفتارهای زشتی در برادرم شده و به اصطلاح عرف اون رو لوس بار اورده و تقریبا هیچ احترامی برای خانواده قائل نیست مثلا وقتی چهره پدرمو مسخره میکرد پدرم واکنشی نداد یا وقتی من دچار در رفتگی پا شده بودم و پام در گچ بود به راه رفتن من میخندید در حالی که من پر از درد و استرس بودم و در برابر تذکر هم جوابش به تو ربطی نداره بود
سال گذشته در مراسم خواستگاری شاهد بی احترامی خانواده طرف مقابل بودیم چون به اون خانمی که دوست دخترش بود گفته بود که من ماشین و خونه دارم (که البته به زحمت خودش نیست و حاصل زحمت پدرشه) و خواهرم و نامادریم هیچکاره هستن تو خونه و پدرم هر چی بخوام بهم میده این طرز از اظهار نظر درباره خانواده صحیحه؟اظهار نظری که زمینه توهین رو برای طرف مقابل فراهم کرد
و مشکل اینجاست پدرم سیستم پاداش و خطای درستی در خانواده نداره مثلا زمانی که برادرم ترک تحصیل کرد در دوره راهنمایی بدون هیچ گونه تنبیهی فقط رها شد و دیرتر از نیمه شب به خونه برگشت بعد هم مدرسه شبانه یا سیگار کشیدن در سن پایین ثبت نام در دانشگاه آزاد و نیمه رها کردنش داشتن خودرو در سن پایین در حالی که پدرم خبر داره دوستان مناسبی نداره و فقط ارتباطش با اونا به واسطه ماشینش بیشتر میشه فرار کردنش از سربازی ای که با پارتی بازی به تهران کشیده شده بود از شهرهای دیگه و پدرم که رفت جلوی مسئولین پادگان سرخم کرد تا دوباره بپذیرنش و پدرم هیچ تنبیهی در نظر نگرفت هر بار پول در اختیارش گذاشت و الان هم با این که پدرم کارگری بیش نیست با قسط و وام داره ماشین جدیدی براش تهیه میکنه و خانواده رو تحت فشار مالی گذاشته در حالی که برادرم با اون شغلی که حتی اون رو هم پدرم براش فراهم کرده درآمدش رو برای قسط ماشینش نمیذاره و هرشب با دوستانش بیرون هستن
جدا از مسئله نگران بودن به عنوان خواهر که من به این نتیجه رسیدم هر شخص فقط باید نگران خودش باشه و مسئول دیگران نیست مسئله دیگری که من رو اذیت میکنه دخالت گاه و بی گاه و طعنه زدن هاش به من هست که باز هم با اطلاع دادن به پدرم و واکنش ندادنش مواجه میشم مسئله اینه من برای یک خانواده ایرانی حداقل خانواده خودم استاندارد های لازم رو دارم برای مثال برای پدرم مسئله تحصیل مهمه و من از لحاظ تحصیلی خیلی تلاش میکنم و در وضعیت خوبی هستم و در تیزهوشان درس میخونم ولی خوب به علت انتخاب اشتباه مدرسم و رفتار اشتباه کادر از لحاظ روحی خیلی ضعیف شدم و افسرده هستم و تو این شرایط که من در سال کنکورم شاهد این طعنه هام که تو هیچی نمیشی تو مگه درس میخونی،از ابتدای سال تا حالا فقط یک بار غایب کردم که بشینم خونه و درس بخونم و چون خواب موندم وقتی رسید خونه دعوایی راه انداخت که برای چی مدرسه نرفتی با گوشیت با چهار تا عوضی تر از خودت حرف میزدی برای همین نرفتی تا ساعت دو شب بیدار بودی از اول سال هزار بار برات موجه کردیم دولت گفته برو مدرسه برو من هر چی بودم مدرسمو میرفتم خواستمم ترک تحصیل کردم اصلا ،در حالی که من از اول سال فقط یکبار غایب بودم و البته سه هفته اول سال بخاطر در رفتگی شدید کشکک پام و اینور اونور شدن پیش دکترها یا مدام من رو سرزنش میکنه که بابا داره برات پول خرج میکنه و تو قدر نمیدونی علتشم این بود پارسال چند دفعه ای خواب مونده بودم (در حالی که همه میدونن خواب من از زمان کودکی به این شکل سنگین بوده و واقعا ربطش به قدردانی چیه) و جالب اینجاست اگر اون اشتباهی بکنه و من گوشزد کنم به من ربطی نداره بابام میخواد بهم میده ولی اون حق داره بخاطر مسائل کوچک این چنینی من رو بکوبه
و این رفتارها با اشکال دیگه هم تکرار شده برای مثال زمانی که با دوست دخترش دعوایی پیش اومده بود باز هم با من دعوا میکرد و در واقع بهانه ای بود تا سر من فریاد بزنه و بگه لیوانت رو بشور مشخصا هیچ کس سر یک لیوان دعوا نمیکنه من فقط شده بودم محل تخلیه یا زمانی که من کوچک تر بودم شبی که پدرم حالش بد شد خیلی راحت برگشت گفت پدرم بمیره من خواهرمو نگه نمیدارم صد البته مسئولیت من با اون نیست ولی بیان واضح این مسئله در برابر شخصی تو سن پایین که مادرش رو از دست داده و ترس از دست دادن پدرش رو هم داره کار صحیحی نیست
این مسائل دارن روی روحیه من تاثیر میذارن و واقعا من به این فکر افتادم که روزی که پدرم نباشن قاعدتا این رفتار ها بدتر از این خواهد بود من تمام تلاشم رو برای مستقل شدن میکنم ولی با توجه به شرایط سخت اقتصادی ایران شاید میسر نباشه و این که خوب در حال حاضر من زمان زیادی رو باید در منزل پدری بگذرونم و پدرم هم اقدام موثری در رابطه با این رفتارهای زشت نشون نمیده و علاوه بر اون هر روز با دادن پول بیش تر و امکانات بیش تر اون رو به نوعی در رفتار زشتش تشویق میکنه و بی تفاوتی که چند ساله من انجام میدم واقعا اوضاع رو فقط بدتر کرد چاره چیه چجور میشه پدرم رو از این بی تفاوتی دراورد
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید