بی احترامی همسرم به خانواده ام

سلام بخدا خسته شدم بریدم ۴ سال ازدواج کردم هر بار به زور و قربون صدقه میاد خونه بابام بعد من هر هفته بدون حرف پیش باید برم خونه باباش از صبح تا شب برای اون ۲ ساعت اونجا باید کمک کنم بگم بخندم گوشی و کتاب دست نگیرم با همه حرف بزنم اما اون میاد خونمون بابام داره باهاش حرف میزنه تلویزیون تماشا میکنه جواب نمیده یا میگه آره آهان تربیت نداره با بزرگتر اینجوری حرف نزنه یا مادرم باهاش حرف بزنه سوالی بپرسه از پشت تلفن که میگه بگو نیستم نمیخوام حرف بزنم کار دارم تو خونشون مامانم داره حرف میزنه به من نگاه میکنه شوهرم یه حرف دیگه میرنه بی ادبی و بیشعوریش واقعا ناراحت کرده خانوادمو خودم دارم آب میشم. کارم هر بار گریه ست تا حالا به دل خوش خونه خانوادم نرفتم بخدا دیگه نمیکشم چه کار کنم اون روز مادرم حلیم پخته این نفهم مبگه ببینم چجوری پختی خوشم میاد ببرم یا نه 

یا سوال ازش میپرسن با گستاخی میگه چیکار میکردم من اگر فلان کارو نمیکردم با حالت دعوا

اون وفت خونه پدرش میگه میخنده خوشحاله با همه شوخی میکنه حرف بزنه 

هی میگم چرا با خانوادم بد رفتار میکنی چرا بی محلی چرا بی احترامی میکنی میگه همینه که هست تو روانی تو دیوانه ای تو توهم داری من خوب رفتار کردم میگم تو با دعوا حرف نزدی بابام باهات حرف میزد بی محلی نکردی فیلم ببینی ؟؟داد میزنه میگه نه تو توهم داری چیزی میزنی هر بار کلی گریه میکنم نه میشه با خوبی باهاش حرف زد نه میشه قانعش کرد در چشمام دروغ میگه و منو دیوانه خطاب میکنه 

به قرآن خانوادم انقدر عزت احترام دارن هربار تولد سالگرد ازدواج عید کلی کادو میدن بهش 

ازش متنفرم حالم ازش بهم میخوره نمیدونم چجوری با این عوضی زندگی کنم که خودم مریض نشم کمکم کنین لطفا؟