2794

نبود عشق در زندگی مشترک

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 164 بازدید 1 تبادل تجربه

سلام و خسته نباشید. بنده ۲۶ سال سن دارم با احتساب دوران عقد پنج ساله ازدواج کردم و یک پسر یکساله دارم که عاشقشم. اما از روز اول راضی به ازدواج با همسرم نبودم و به اصرار خانواده که بسیار تاییدش کردند و درست بود تاییدشون ازدواج کردم ولی متاسفانه بهش علاقه نداشتم چون از لحاظ ظاهر و تحصیل و مالی در سطح من نیست ولی بسیار صادق حلال پاک و زحمتکش است. متاسفانه در این پنج سال و حتی با وجود فرزند حسرت میخورم که میتوانستم ازدواج بهتری داشته باشم و بدتر از همسرم متنفر میشوم ایشون بسیار چاق و تاس هم هستن در این پنج سال به هر مدلی بهش گفتم لاغر کن ولی اراده نداره من متاسفانه دیگران رو با همسرم مقایسه میکنم و حسرت میخورم و باهاش بدخلق میشم پسردایی همسرم به من ابراز علاقه کرد و گفت عاشق منه اون پزشک و بسیارخوشتیپ ولی من اصلا بهش بها ندادم و سر جاش نشوندمش چون خیانت در ذات من نیست فقط حسرت خوردم کاش اون شوهرم بود چیکارکنم از این فکرا بیرون بیام؟

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۶ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام همراه عزيز ✋🏻

ممنون از اينكه مارا انتخاب كرديد

دوست عزيز اگر چه زيبايی و تناسب اندام از شرايط ازدواج است ولی از شرايط اساسی ازدواج نيست .يعنی از شرايطی نيست كه رعايت نكردن آن به آدمی آسيب برساند و يا ضرری را متوجه انسان نمايد و يا بدون آن نتوان زندگی مشترک را بنا نهاد .البته تا قبل از ازدواج ميتوان به اين شرايط از (ظاهر،تحصيلات،جايگاه و..)به يک خواستگار مناسب پاسخ منفی داد و با اين كه شرايط اساسی مانند اخلاق و ايمان را به حد شرايط درجه دوم تنزيل داد .اما شما هم اكنون از اين مراحل عبور كرده ايد و پا به گردونه زندگی گذارده ايد و صاحب فرزند هستيد .به عنوان يک واقعيت و روشنگری ذهنی توجه داشته باشيد زيبايی؛يک پديده نسبی است و هر شخصيتی از درصدی زيبايی برخوردار است .از مقايسه كردن صفات ظاهری همسرتان با ديگران سخت بپرهيزيد. آنچه ارزش انسان را شكل ميدهد كمال معنوی است ،لذا بايد توجه وجهه همت شما بيشتر به كمالات معنوی معطوف گردد و به اين امور همانند (،صداقت ،پاكی ،خوش اخلاقی ،ايمان و سيرت نيكو )اهميت دهيد و دركنار اين برجستگيها نقاط ضعف ظاهری را كوچک و كم اهميت سازيد .سعی كنيد به تكرار اوصاف خوب و پسنديده همسرتان بپردازيد و در كنار ناموزون بودن ظاهر خصائل اخلاقی و صفات خوب او را برجسته سازيد و به عنوان پاسخ ذهنی خود آنها را ارائه كنيد .سعی كنيد زاويه ديد خود را تغيير دهيد و از دريچه نگاهتان را زيبا كنيد .از دريچه خوبيها به همسرتان نگاه كنيد .شايد دليل اينكه همسرتان را ازته دل دوست نداريد ،اينكه خودتان نخواستيد دوستش داشته باشيد ،چون فكر ميكنيد كه اين انتخاب شما نبوده و به شما تحميل شده .سعی كنيد يک دفترچه برداريد و يک ليست از خوبی های همسرتان را تهيه و بنويسيد .شما با تكرار مشكلات ظاهری در ذهنتان اجازه نميدهيد كه خوبيها و نكات مثبت اخلاقی همسرتان ديده شود .اجازه دهيد كه نكات اخلاقی مثبت ايشون برای شما پررنگ تر و واضح تر شود .

با هم بيرون برويد (برای پياده روی ،خريد ،گردش و ....)

شايد شما فكر ميكنيد كه چون بروی همسرتان نمی آوريد همسرتان متوجه اين موضوع نيستند .اما مطمئن باشيد كه ايشون ناراحتی شما را ميبينند و اين اصلا برای زندگی شما خوب نيست و باعث دلسردی ايشون ميشود .

مشكلات را ريشه يابی كنيد ،ببينيد احساس بد شما واقعا از كجا نشات ميگيرد ،از چه موقعيت ها و چه چيزهايی است ؟چقدر همسرتان را ميشناسيد ؟چقدر ابعاد شخصيتی همسرتان را كشف كرده ايد  و بهشون فكر كرديد ؟چقدر حسش كرده ايد ؟چقدر از همه وجود همسرتان آگاهی داريد ؟چقدر به ايشون توجه كرده ايد؟چقدر سعی كرده ايد واقعا دوستش داشته باشيد و عاشقش شويد ؟چقدر برای زندگيتان تلاش كرده ايد ؟

حتما با خودتان در مورد اين سوالات عميق فكر كنيد حتما به شما كمک خواهد كرد كه بيشتر خودتان و همسرتان را بشناسيد .

 

                                  شاد و موفق باشيد 🌷🙏🏻

تجربه شما

login captcha

متشکرم از پاسخ جامعتون