تردید در دوست داشتن همکار

سلام خسته نباشين يک سوال داشتم ازتون

من يک دختر مجرد ٢٣ساله ام چهره ام همه ميگن خوشگلی قد و هيكل خوبی دارم وضع خانوادم خوبه خوشپوشم كلا از همه نظر اوكی ام (اينو بقيه ميگن) من كارآموزی ميرم بانک همكارم يک پسر مجرد ٣١ساله است اونم خوبه تقريبا مثل من.

حالا از روابطمون با هم براتون ميگم ببینيد چی برداشت ميكنيد: مثلا يکبار يک مشتری اومد كارش تو حيطه وظيفه من نبود فرستادمش پيش اون آقاهه گفته بود چقدر همكارتون ناشيه اينم سر من باهاش بحث كرد و دعوا كه چرا به من گفته ناشی ١ساعت بعدش اومد پيش من گفتم چرا انقدر عصبانی شدی اون كوتاه اومد ول ميكردی گفت عصبانی نيستم قاطی كردم نديدی راست راست وایستاده بود بهت توهين ميكرد منم از حقت دفاع كردم تا ظهر هر چی ميشد ميگفت من از حقت دفاع كردم منم ناراحت شدم گفتم این دفعه از حقم دفاع نكن از صبح سرم منت ميذاری گفت من غلط كنم وظيفم بود بعد رفت برای كل شعبه بستنی خريد تا از دلم در بياد.

دفعه بعد اومد مثلا شوخی كنه يک حرفی زد من ناراحت شدم اومد بهم گفت جدی نگير ناراحت نشو  غلط كردن و برای اين روزا گذاشتن ديگه منم به شوخی براش زبون دراوردم بعد اون زبون دراوردنه خيلی با هم صميمی شديم كلی خنديديم هی می اومد سر ميز من بازم خواست از دل من درآره رفت برای همه آب هويج خريد گفت خانم فلانی به افتخار شما خريدم منم تشكر كردم فرداش اومد گفت بازم ناراحتت كنم برات آب هويج بخرم از دلت در بياد گفتم این دفعه بايد برام آب انار بخری فقط هم برای من گفت عيب نداره آدم مجرد كه خرج نداره. يک بار ديگه يک آقايی اومد بازم به من گفت ناشی اومد در گوش من بهم گفت ميخواستم بگيرم يارو رو قيمه قيمه كنما.

يا بهم ميگه اگه گشنته پنير خريدم تو يخچاله برو بخور يا ميگه دنت خريدم برو بخور نميخوری بريزم برات بيارم كلا اين كارا و حرفارو ميزنيم ولی خيلی سنگين و رنگين خيلي هم پسر سالم و مومنيه.

همش به من به شوخی ميگه دخترم منم به شوخی ميگم بله بابا ميگه بابا نگو آقاجون بگو

يکبار دلش پر بود نشست باهام درد و دل كرد گفت من تنها زندگی ميكنم خانوادم تهرانن و از اين حرفا.

حالا همه چی به كنار به نظر شما اين منو دوست داره؟ چون ميدونم قصد ازدواج داره.

گاهی اوقات يک رفتارايی ميكنه ميگم ديونمه گاهی انگار حال نداره يکجوريه. من در كل آدم خشكی ام ولی با اين سعی ميكنم نباشم جذاب باشم بتونم جذبش كنم.

يکبار خودكار منو برداشته بود گفت برداری این دفعه رو دستت گل ميكشم گفت گل نه با رژ عكس لب بكش سرعت تخريبش بالاست تو جامعه

اگه دوستم داره چرا هيچ حركتی نمیزنه همه ميگن الان كه قديم نيست زرنگ باش تورش كن با يک ترفندی شمارشو بگير چون من ١٥روز ديگه از اونجا در ميام و طرحم تموم ميشه دوستم ميگه از اون پسراييه كه بايد هولش داد راستش جو بانک سنگينه خيلی نميتونيم با هم راحت حرف بزنيم.

تو رو خدا بهم يک راهكار نشون بدين خيلی عاشقش شدم چيكار كنم كه يک رابطه تلگرامي بينمون برقرار بشه؟