2794

با سلام. خانواده خودم بخاطر اینکه با برادرم ارتباطی نداریم مدام منو ناراحت میکنند. برادرم خیلی منو ناراحت کرد و خیلی اوقات بدرفتاری با من و بچه ها یا همسرم میکرد. وقتی بعد چندین ماه جمع ميشديم خونه پدرم مدام سر بچه ها داد میزد میگفت من اعصاب ندارم صدای بچه نیاد. گاهی ما می رفتیم یا تو یه اتاق دیگه میبردم بچه ها رو یا همسرم بچه ها رو میبرد پارک ولی دیگه خسته شدم از اینکه بعد مدتها برم خونه پدرم که دور هم جمع بشیم بخاطر اون یک نفر که عصبی من خانوادم کنارم نبودم یا باید می رفتن. همسرم هم خیلی حساس روی بچه ها دیگه یه روز بحثم باهاش شد خسته شدم بس که این رفتارا رو دیدم. بعد اون دیگه ارتباطی با هم نداشتیم . ولی خانوادم مدام منو ناراحت میکنند به خاطر این موضوع امشب همه خونه اون بودند من تنها بودم همسرم نبود با بچه ها چند روز خونه پدرم بودم. ظهر مادرم میگه باید بیای خونه داداشت. از اون اصرار و از من انکار که دوست ندارم جریانهای قبل پیش بیاد. گفتم بدون دردسر خودتون برید و بیاین . من که اصلا دعوت ندارم که پاشم بیام ولی مادرم مدام میگفت باید بیای تا ناراحتی ها تموم بشه. خلاصه با چشم گريون اومدم خونه خودم چندین بار به خاطر این موضوع خانوادگی منو ناراحت میکنند . واقعا نمیدونم چیکار کنم ؟ممنون میشم کمکم کنيد

اطلاعات تکمیلی

سن 35 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست خوبم 
شخص اول زندگی شما همسرتان هست و بعد از ایشون فرزندان در درجه اهمیت هستند 
مادر و برادر قابل احترام هستند تا زمانی که آسیبی به آرامش و روابط شما با همسر و فرزندانتون نرسانده اند 
به نظر من و با توجه به اتفاقات پیش آمده بین شما و برادرتان تا حد امکان ارتباط را کم و قطع کنید 
در مورد مادرتان هم قاطعانه تصمیمتان رو اعلام کنید و بفرمایید با توجه به مشکلات تمایلی به دیدار ایشون ندارید 
شما میتوانید تلفنی جویای احوال برادرتان باشید اما با توجه به خلق ایشون از ملاقات حضوری پرهیز کنید 
به این خاطر که ارتباط شما با همسرتان تیره خواهد شد و در روحیه فرزندان تاثیر نامناسبی خواهد داشت 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha