سلام من 23 سالمه 2 سال و نیمه ازدواج کردم و الان 6 ماهه باردارم. چند باری تو زندگیم به مشکل خوردم و با همسرم دعوام شده که خانواده ها چند تاشو در جریان بودن.
همسرم تو هر دعوا گفته که منو نمیخواد گفته که برو گفته که ازت متنفرم .
بهم انقدی که بد میگه تو دعوا تو خوبی محبت نمیکنه بهش که میگم میگه تو میگی اصلا نمیتونم تو دعوام میگم میگه ارزشت همین قدره.کتکم هم زده.
5 شنبه سر موضوعی دعوامون شد طبق معمول زنگ زد به مامانم و اونام چون هرسری بهم میگفتن بیا چند روز بمون و نمیرفتم گفتن بهش که باشه میاییم.
چون همیشه بهم میگفت خیلی روت زیاده که نمیری ازت خستم که نمیری چند روز بمونی خونتون .ووو....
گفتم باشه. اومدن خونمون طبق معمول که باهم دعوا یا بحثی کرده باشیم با خانوادم حتی سلام علیکی نکرد و بهشون گفت که من قبلا بهتون گفتم که نمیخوامش. منم با مامانم اومدم خونمون. اما یکبارم مثل سری قبل نه بهم زنگ زده نه پیامی هیچی.
حالم خیلی بده تو دلم آشوبه دوستش دارم اما پشیمونم از اینکه کاش بچه نداشتم و میتونستم راحت بیخیالش بشم مثل خودش.
قلبم میلرزه نمیدونم چیکار کنم همیشه که سراغمو نمیگرفت بهش پیام میدادم.
اما از زبون خودشم شنیدم که زیادی هستم که گفته بهش وابستم که کاش یکم نباشم و...
بخاطر همین این سری برعکس سری های قبل نه پیامی دادم نه زنگی زدم.
شما راهنماییم کنید چیکارکنم؟؟؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید