2794

سلام . ۲۳ سالمه و دو سال پیش فریب خوردم و ازدواج کردم اما پس از تحمل آزار و فریب و دروغ .. پس از دو ماه عقد شکایت کردم اما وضعیت بغرنج شد و دادخواست طلاق دادم و پس از چند مرحله پیچوندن بالاخره راضی شد توافقی با بذل مهریه ازش جدا بشم ..اما مشکلی که حالا از اون موقع باهاش درگیرم و روحمو روز به روز افسرده تر کرده حرفا و کنایه های پدرم و برادرمه . با اینکه پدرم همون موقع ها گفت پشتمه ،، اما تازگیا دیگه به چشم یک آدم اضافی بهم نگاه میکنه .. کنایه میزنه اگه ازدواج نکنم میمونم تو خونه و سن خودشم نمیاد برام .. با اینکه من باکره ام ، اما هر کسی و قبول میکنن بیاد خواستگاریم همین چند وقت پیش خواستگاری داشتم که تو کمپ کار میکرد و بعدش متوجه شدم قبلا معتاد بوده .. بابامم حالا ناراحته چرا ردش کردیم حتی از نظر تحصیلات به هم نمیخوردیم اون حتی سیکلم نداشت .. بابام چند روزی بی محلی میکنه . داداشمم فقط تیکه میندازه ، مثلا اگه دوب ار برم سر یخچال صداش در میاد ، که چقد میخوری .. یا یه بار داشتم میرفتم جلسه صالحین ، عادتمه به خودم میرسم . گفت میری جلسه یا جای دیگه یا یه شب شنیدم میگفت به بابام اینو عروسش کنین تا کار دستتون نداده خیلی خسته شدم خیلی میخواستم کار کنم پیدا کردم کار اما نذاشت برم . سرویس ، بیمه ، حقوق عالی فقط میگه شوهر کن شده با یک حمال . کمکم کنید خسته شدم از این وضعیت  مگه چه گناهی کردم مگه حق زندگی ندارم  دلم پراز درده . عذر میخواهم طولانی شد. ممنون از راهنمایی و کمکتون .

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۳ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل مطلقه
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

با سلام و احترام . دوست عزیزم متوجه هستم که شنیدن این حرف ها آن هم از طرف افراد مهم زندگیمان مثل اعضای خانواده بسیار تلخ و ناراحت کننده ست اما به یاد داشته باشید که کنار آمدن با شرایط فعلی خیلی بهتر از افتادن در چاهی بزرگ و سیاه است. شما که تجربه یک بار شکست را داشته اید باید اینبار در انتخابتان دقت خیلی بیشتری داشته باشید. پس در انتخابی که پیش رو دارید سخت گیر باشید.لطفا در شرایطی مناسب با پدرتان صحبت کنید. به ایشان بگویید که یک بار تجربه ای نا موفق داشته اید و دیگر نمیخواهید تن به ازدواجی غلط دهید. اشتباه دفعه قبل آسیب هایی را به شما زده  است اما امکان دارد که عجله در انتخاب بعدی تاوان بسیار شدید تری داشته باشد و مطمننا شما راضی نخواهید بود که رنج و عذاب دوباره من را نظاره گر باشید.شاید این حرف ها تلنگری باشد بر این اصرار های بی دلیل. اما اگر زیر بار نرفتند شما هم مجبور نیستید که زیر بار حرف و خواسته غلط ایشان بروید. انقدر بزرگ هستید که بتوانید برای آینده خود تصمیم بگیرید. فقط توصیه اکید دارم که با طناب پوسیده اطرافیان به ته چاه نروید زیرا که آسیب اصلی متوجه شما میشود.در مورد برادرتان همان قدر که برادر شما در آن خانه سهم دارد شما هم دارید. اصلا در مقابل ایشان در موضع ضعف قرار نگیرید. زیرا که فقط ایشان را بر حق تر میکند. برای کمک هرچه بیشتر پیشنهاد میکنم که از یک روانشناس حضوری هم کمک بگیرید. موفق باشید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha