سلام . خسته نباشید.
ببخشید من یه سوال داشتم در مورد حریم خصوصی..
من ۷ سال ازدواج کردم.. اوایل خیلی خانواده شوهرم در مورد مسائل زندگیمون سوال و جواب میکردن و منم بی تجربه بودم و بلد نبودم بپیچونم یا از ترس خدا دروغ بگم. و انقدر میپرسیدن که به جواب سوالهاشون برسن. همین طور از شوهرم و یه جورایی چیزهایی که از من میپرسیدن و جواب قانع کننده ای نمیگرفتن از یه روش دیگه با گفتن اطلاعاتی که از زیر زبون من کشیده بودن پیش همسرم وانمود میکردن که از همه چیز خبر دارن و بقیه سوال و جوابشون رو از همسرم میکردن..
همسر من خیلی وابسته خانوادشه و احترام فوق العاده ای به اونها میزاره در عوض با من زیاد خوب نیست و از خانواده ام بدش میاد. چون مادرشوهرم میگه عروس متعلق به خانواده شوهرش و به شوهرم سفارش میکنن که زیاد به خانواده زنت نچسب.
خانواده من خیلی آدمهای مظلومی هستن و داماد رو روی سرشون میزارن و خانواده شوهرم دوست ندارن پسرشون سمت خانواده زن جذب بشه و تمام وقت میخوان شوهرم با اونا باشه. حتی شغلشون هم یکی هست و با هم هستن.
خانواده من هیچ وقت تو زندگیم دخالت نکردن و تا چیزی رو خودم نگم از زندگیم چیزی نمیپرسن.. ولی خانواده همسرم تقریبا آب هم بخوریم خبر دارن و به جای ما در همه چیز تصمیم میگیرن ..
مثلا اگر بخوام ۱نفر مهمون دعوت کنم مادرشوهرم توقع داره همه فامیلا رو هم با اون یه مهمون دعوت کنم و اونجوری ۱نفر تبدیل میشه به سی نفر. همسرم هم براش مهم نیست من چقدر سختم هست این همه مهمون رو پذیرایی کنم و هیچ وقت ازم تشکر نمیکنه و مدام جلوی مهمون ها با من جر و بحث میکنه از غذا و... ایراد میگیره در حالی که همه غذا رو دوست دارن و حسابی میخورن..
همسرم اوایل خیلی مرد خوبی بود. ولی نم نم با دخالتها و اظهارنظرها و تهمت زدنهای مادرش به من خیلی اخلاقش با من بد شد شکاک و بد دهن شد و به سمت خانواده اش جذب شد. الان هرچی بینمون پیش میاد به مادرش میگه . قضیه بارداریم رو ازش خواستم تا سونوگرافی اولیه رو نرفتم به کسی نگه . هرچند برای دکتر رفتن اونا باخبر میشن ولی خواستم نگه چرا میریم دکتر.گفت باشه از هر ترفندی استفاده کردم که مطمئن بشم این موضوع تا زمانی که من نخواستم بین خودمون میمونه و قبول کرد. ولی الان میبینم همه بهم کنایه باردار بودن میزنن و منتظرن رو کنم و از همسرم پرسیدم که تو حرفی زدی یه بار گفت آره گفتم یه بار گفت نه نگفتم. ولی میدونم که گفته و ازشون خواسته به روم نیارن تا خودم بگم.
چیکار کنم که این دخالتها این سرک کشیدنها کم بشه .؟ چیکار کنم که همسرم اسرار زندگیمون رو لااقل به خانواده اش نگه.؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید