2794

مشکل رفت و آمد با خانواده همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 63 بازدید 2 تبادل تجربه

سلام من هشت ساله ازدواج کردم یک پسر هفت ساله دارم خانواده همسرم با من همزبون نیستن یعنی مادر همسرم حتی زبون منو نمیفهمه من همچنین سه تا جاری دارم یکیشون فوق العاده سیاست مداره یکی از جاریهامو اون از میون دوستاش پیدا کرد طوری که روی دو تا جاریم کنترل داره حتی کاری کرد یکیشون که باهاش صمیمی بودم زنگ زد گفت دیگه به من زنگ نزن جاری دیگرم و مادرهمسرم بهش گفته بودن وقتی ما با اون حرف نمیزنین دلیلی نداره تو هم حرف بزنی البته همشون با هم همشهری هستن فقط من غریبه ام تحصیلاتم از همشون بیشتره کارمندم بودم بخاطر اینکه مادرم ساپورتم نکرد مجبور شدم استعفا بدم مشکلم اینه که من جاریهامو هر وقت برای مراسمی دعوت میکردن نمی اومدن ولی تا میخواستم کارشونو تلافی کنم کار بیخ پیدا کرد اون جاریم کاری کرد که بقیه جاریها هم باهام قطع رابطه کردن هفت سال نه مراسماشون رفتم نه دعوتم کردن تا پدرشوهرم بخاطر اینکه یکیشون منو بابت سیسمونیش دعوت نکرده بود سکته کرد و فوت کرد بعدش به اجبار همسرم مجبور شدم در مراسماشون و عروسیاشون شرکت کنم ولی وقتی میرم در مراسماشون غریبه ام دوستی ندارم کلا تنهام هیچکدومشون بهم اهمیت نمیدن و سرشون با هم گرمه البته در کل عروسیا خانوادشون و کل فامیلاشونم هستن پس تنها نیستن ولی من هیچکسو نمیشناسم خیلی رو خودم کار کردم که برم مراسماشون تحمل کنم خنده هاشون با هم رو و رفتاراشون ولی وقتی میخوام برم از یه هفته قبل عزا میگیرم آخرم میرم با گریه برمیگردم فکر کنید در جمعی که غریبی کسی هم بهت اهمیت نمیده و بی محلی میکنن چطور باید رفتار کنم فقط عصبی میشم صبح تا شب فکر و خیال میکنم شوهرم آدم خوبیه ولی چون قومیتی رفت و آمد دارن بعد از هفت سال قطع رابطه کم آورد و میگه بریم مراسما ما بده میشیم همه میگن مقصر تویی ببخشید طولانی شد میشه راهنماییم کنید مرسی

اطلاعات تکمیلی

سن ۳۷ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست خوبم 
سعی کنید به این موضوعات کم اهمیت پر و بال ندهید 
شما رفتارتان رو گرم نشون بدهید ،هر چقدر هم اونها بی توجهی کردند شما اهمیت ندین، سعی کنید با بالا بردن اعتماد به نفس خودتان و اهمیت دادن بیشتر به خودتان رفتار اونها رو تغییر بدهید 
با احترام برخورد کنید 
قبل و بعد از مراسم ها هم راجع به رفتار اونها فکر نکنید، خیال پردازی نداشته باشید و رفتار ها رو در ذهنتان مرور نکنید این حالت برای شما به صورت وسواسی شده و زندگی شما رو تحت تاثیر قرار داده 
فکرتان رو مشغول چیز های با ارزش تر کنید تا این جزئیات به کنار رانده بشن 

تجربه شما

login captcha

سلام مجدد 

بهترین راه حل برای فکر نکردن به مسایل ناراحت کننده و نشخوار نکردن و مرور نکردن اونها این هست که خودتان رو مشغول اعمال دیگه ای کنید 

لیستی از مشغولیت هایی را که مورد علاقه شما هستند رو در نظر بگیری و جایی یادداشت کنید، هر زمان که احساس میکنید ذهنتان خیلی داره به سمت مرور اتفاقات میشه یکی از اون کار ها رو انجام بدهید، علایق جدید برای خودتون ایجاد کنید و کار های تازه ای رو امتحان کنید 

در مورد یادآوری و درگیر شدن ذهنتان میتونم بگم با خودتان یک قرار بزارید که هر زمان افکار به ذهنتان آمد یک تنبه برای خودتان در نظر بگیرید، با پیروی از این دستورات و گذشت زمان خیلی خوب میتوانید از پس این مشکل بر بیاد، شاید اولش جالب به نظر نرسه اما با گذشت چند هفته و مشاهده نتیجه میتوانید تغییر رو در خودتان ببینید

ببخشید خانم دکتر میشه بگید چطور میتونم بی تفاوت باشم خیلی سعی میکنم ولی موفق نمیشم؟