سلام همراه عزيز ✋🏻
ممنون از اينكه مارا انتخاب كرديد
درک ميكنم شرايط خوبی نداريد و نگران و آشفته و خشمگين هستيد .دوست عزيز برای راهنمايی بهتر نياز به جزئيات بيشتری داريم ،علت اين اتفاقات چيست؟به چه دليل همسر و پدرتان اينگونه با هم درگير شدند ؟آيا روابط از اول هم همينگونه بوده ؟در گذشته مشكلی وجود داشته ؟روابط بين همسرتان و خانواده چگونه بوده ؟در مقابل اين مسائل عكس العمل شما چگونه بود ؟چقدر خودتان را مقصر ميدانيد ؟مشكل كجاست ؟حتما رفتارهای همسرتان علتی دارد ؟ كيفيت رابطه شما با همسرتان چگونه است ؟چرا شما با مامور برای گرفتن پسرتان اقدام كرديد ؟ علت اين عكس العمل تند همسر و پدرتان چيست ؟
بعد از پاسخگويي شما در خدمتتان هستم🌷🙏🏻
انتخاب نکردن اسم برای مادرزن و پدرزن
پاسخ سلام دوست عزیز تبریک منو بپذیرید حساسیت زیادی در این مورد دارین که البته قابل درک هست اما همه چیز با گذشت زمان قابل حل هست ،اجازه بدین مدتی بگذره قطعا روی ایشان با شما باز خواهد شد و این مساله به زو...
پاسخ با سلام مطابق ماده 1114 قانون مدنی (زن باید در منزلی که شوهر تعیین می کند سکنی (زندگی کند) نماید مگر انکه اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد ) در فرض مسئله مطرح شده این اقدام پدر همسر شما عنوان م...
پاسخ سلام دوست عزیز به سن همسرتان و مدت زمان ازدواجتان اشاره نکردید مشکلاتی که عنوان کردید ناشی از ضعف در ارتباط موثر و عدم مدیریت کنترل خشم است توصیه میکنم حتما با زوج درمانکر در ارتباط باشید تا با مهارته...
وابستگی درزندگی زناشویی و تمایل همسرم به جدایی
پاسخ سلام دوست عزیز بهار مبارک متاسفانه اطلاعات کمی در اختیار گذاشتید علت تصمیم به جدایی تان را توضیح ندادید چه اتفاقی افتاده که همسرتان گفتند بود و نبود شما فرقی نداره. با توجه به سن کم تون (18 سال) به...
ممنون از پاسخگویی شما
خیر روابط قبلا اینطوری نبود،دلایلش خیلی زیاده،کوچکترینش پارسال که همین موقع منو کتک زدن و دستمو شکستن،منم واقعا میخواستم جدا بشم همسرم پیش پدرم رفته بود و ازش خواسته بود در حقش پدری کنه نزاره زندگیش از هم بپاشه که متاسفانه همون ماه باردار شدم
قبلشم چند بار دیگه دعوا داشتیم ولی نه شدید
ضمنا من در بارداریم استراحت مطلق بودم و منزل پدریم
پدرم شاهد اذیتای همسرم و مادرشون بودن با اینکه باردار بودم
روز قبلش پدر همسرم زنگ زدن منزل پدریم و گفتن بیا خونه بچه رو بهت میدم،میخواست با این سیاست منو بکشونه که نزارن بیام خونه پدرم و خونه رو ترک کنم
بعد که اومدن پسر شیرخوارمو بهم ندادن مادرشون کلی به من توهین کردن و منم گفتم بچمو یا بدین یا با مامور میام
گفتن گمشو هرموقع با مامور اومدی بچه رو ببر من میخوام بچه رو ببرم شهر خودمون پیش خودم برو طلاق بگیر
منم با مامور اومدم روز بعد و درو برام باز نکردن
مامورا اقدام به شکستن در کردن که درو باز کردن و باز هم کلی توهین و فحش ناموسی که خدارو شاهد میگیرم یک کلمه هم حرف نزدم
پدرم خیلی ازشون دل پری داشت چون گفت بار آخر به شوهرم گفته که زندگی اینجوری نمیشه
اگه نمیتونی بگو طلاق بده دخترمونو مهریه هم نمیخوایم برو فقط گفتن نه من دوستش دارم و بازم اینجوری...