دوست عزیزم سلام، ممنون از پیامتان. وقتی صحبت از حل کردن مسائل مربوط به گذشته و خشم های حل نشده است اولین توصیه من به شما مراجعه به یک روانشناس با تجربه با رویکرد روان تحلیلگری با داشتن جلسات ثابت هفتگی یا ماهیانه است، با توجه به اینکه شما مساله تان را بسیار خوب مطرح کردید و دید خوبی از موضوعاتتان دارید چند جلسه آموزش روانشناسی و پرداختن به احساسات سرکوب شده شما میتواند پیشرفت قابل ملاحظه ای برای شما همراه داشته باشد. و اما درباره پرسشهایی که مطرح کردید:
مسئله خشم نسبت به والدین از کودکی در تمامی افراد وجود دارد فقط میزان ونحوه ابراز آن متفاوت است و چون والدین نقش بسیار پررنگ و قدرتمندی برای کودک دارند معمولا از کودکی تا بزرگسالی هر زمانی که فرزند احساس خشم نسبت به والدین پیدا میکند آن را در خود سرکوب میکند و دچار احساس گناه میشود، درست همین چیزی که شما فرمودید من مادرم رو دوست دارم و بعد از دعوا خودم رو سرزنش میکنم، اولین راه برای سرکوب نکردن خشمتان این است که بپذیرید عصبانی شدن شما از مادر در شما وجود دارد اما بهتر است که کم کم بجای اینکه خشم شما را مدیریت کند شما آن را مدیریت کنید، در موقعیتهایی که مادر حرف ناراحت کننده ای میزند بدون اینکه شبیه به خودشان با حالت تهاجمی یا تحکمی جواب بدهید بگویید که چقدر از حرفشان احساس بدی پیدا میکنید، برای مثال : مامان میدونم منظوری نداری از این حرفت ولی میدونی چقدر عصبانی و ناراحت میشم؟ بعد سعی کنید در موضوعی که به شما میگویند ایشان را درک کنید مثلا اگر موضوع همان باد کردن لب بود بگویید اگر نگرانی بگو نگران سلامتیت هستم و بعد منتظر پاسخ مادر باشید، اجازه بدهید از احساسهای درونی هم بیشتر باخبر باشید و در موقعیتهایی که هر دو آرام هستید از موضوعاتی که مورد علاقه ی هردوی شما است صحبت کنید و بگویید چه چیزهایی شما را خوشحال یا ناراحت میکند.
درباره علتهای کنترل گری والدین و والدین کنترل گر هم دلایل مختلفی وجود دارد که مطمنا آگاه شدن به بخشی از این علتها میتواند از میزان خشم شما نسبت به مادر کم کند، برای مثال
به دلیل حضور کمرنگ پدر، مادر شما برای جبران نبود نقش پدر و تربیت ایده آل بچه ها با شما دچار تعارضاتی شده اند که این هنوز هم ادامه دارد و از سویی خود مادر به عنوان یک همسر و زن نیازهایی داشته اند که این نیازها بدون حمایت همسر یا سایرین قرار گرفته اند که خود این موضوع سبب ایجاد خشم در مادر شما گشته است و از ایشان به شما هم انتقال پیدا کرده، پس میبینید که چطور یک سلسله از مسائل از گذشته تا امروز موجب شده تا روابط به جای متقابل بودن و حمایتی به صورت مخدوش و غیر همدلانه در بیایید،همانطور که گفتم قطعا این موضوع دلایل دیگری هم دارد که شاید بهتر باشد شما بجای پرداختن بیشتر به دلایل رفتار مادر به شناخت بیشتر خود و شیوه های رفتار با ایشان بپردازید و میبینید که ارامش به مرور حاصل خواهد شد. در نهایت توصیه من به شما مجددا مراجعه به یک روانشناس تحلیلگر است تا با این شرح و جلسه مختصر به حل مساله کاملتری دست پیدا کنید. موفق باشید
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید