دعوا و درگیری با پدرشوهر

من و شوهرم 3 سال در یکی از واحدهای آپارتمان پدرشوهرم زندگی کردیم و بعد به علت اینکه جاریم ابراز علاقه واضح و شدید به شوهرم داشت به پیشنهاد مشاور شوهرم حاضر شد از آنجا که مهریه خودم بود فرار کنیم و خانه اجاره کنیم. پدرشوهرم جلوی پدر و مادرم با فحاشی به من و خانواده ام ما رو از خونه انداخت بیرون و اصلا این موضوع که جاریم میخواسته با شوهرم رابطه داشته باشد را نپذیرفت. بعد هم در اثاث کشی هیچ کمکی به ما نکرد حتی شوهرم که صاحب بخشی از کارخانه بود را بیرون کرد ولی دوباره خودش فرستاد دنبالش که بره سرکار. خانه ای که مهریه ام بود را قفل کردند .1 ماه بعد فرار باردار شدم از اون روز تا حالا بخاطر شوهرم سرکشی به خانه مادرش دارم ولی آنها همچنان بی احترامی میکنن و در این مدت به بچه هایش هم گفته اصلا خانه ما نیایند. شوهرم اصرار دارد بچه که به دنیا آمد او را به دست بوس پدرش ببرد در صورتیکه رسم است به خانه ما برای دیدن سیسمونی و بچه و من بیایند. این حجم از بی احترامی برام غیر قابل هضم است.و اینکه با هر مشاور حرف زدیم گفتند به هیچ وجه با جاریم رابطه صورت نگیرد. و پدرشوهرم میخواهد عملا شوهرم را به جاریم که خودش شوهر دارد قرض بدهم من نمیتوانم این را تحمل کنم. شوهرم هم قبول کرده که با جاریم دیگر رابطه نگیرد ولی پدرش چند وقت یکبار اذیتش میکند که دوباره رابطه را تکرار کند .من چیکار کنم شوهرم بفهمد نیازی نیست بچه را به دست بوس ببرد یا من را ببرد که بخواهند تحقیر کنن و فحاشی کنند؟ در ضمن با هر مشاوری که حرف زدم گفتند اصلا با پدرشوهرم حرف نزنم در رابطه با هیچ چیز چون کاملا ماجرای بین ما را میداند و نمیخواهد ما با هم زندگی کنیم چند بار هم جلوی پدر مادرم و جلوی خودم گفته زنتو طلاق بده به دردت نمیخوره.دو تا دیگه از بچه هاشم طلاق گرفتن اصلا دوست نداره مشکلات بچه هاشو حل کنه فقط به زور اونا رو تو مشتش گرفته که یه حقوق بخور و نمیر بهشون بده و تحقیر کنه تو جمع کتک بزنه و فحاشی کنه.