مشکلات دوران عقد و اجرا گذاشتن مهریه

سلام خسته نباشید. ما در دوران عقد مشکلاتی داشتیم ولی خب معمولا بحثایی که بین همه پیش میاد ولی همسرم سر هر مسئله ای قهر میکرد قهرهای طولانی دو ماه ،سه ماه که اگه من پیش قدم نمیشدم قهرامون طولانی ترم میشد گاهی اوقات خانوادم واسطه میشدن ولی ایشون به جای اینکه تشکر کنه ازشون طلبکارتر میشدکه حتما میدونن دخترشون مقصره که واسطه میشن و دفعات بعد طولانی تر قهر میکرد و این رفتارش همیشه تکرار میشد و این که خانوادشون خیلی دخالت میکردن و ایشون هم هر اتفاقی بین ما رخ میداد میرفت به اونا میگفت. سراین کارا من مریض شدم هیچی نمیتونستم بخورم ۱۰کیلو وزن کم کردم که هر دکتری میرفتم خوب نمیشدم خانوادم خیلی ناراحت بودن منو بردن یک بیمارستان خوب اونجا گفتن خیلی عصبی شده و ورم معده گرفته اینارو گفتم تا بدونید چقدر اذیت شدم. گذشت و گذشت یک روز سر یک مسئله ای که به هرکسی میگم خندش میگیره این آقا برای بار هزارم با من سرسنگین شد زنگ زدم بهش و گفتم باز شروع کردی؟ مگه من چیکار کردم؟ بعدشم که بازم با این که کاری نکردم ازت معذرت خواستم تو ازم خواستی چادر سرم کنم کردم ایشون گفتن من همینم ببین میتونی تحمل کنی؟من میخوام باهات چندین ماه قهر کنم نمیخوام بهت زنگ بزنم خونتون نمیام و دیدم که مادرشون دارن پرشون میکنن به قول معروف بعد گوشی رو قطع  کرد هر چقدر زنگ زدم جواب نداد آخرم گوشی رو خاموش کرد منم دندون درد داشتم یکبار نه خودش نه خانوادش حال منو نپرسیدن پدرم گفت بزارمن باهاش تماس بگیرم ببینم حرفش چیه پدرم بهشون گفت غرورتو زندگی مشترک معنی نداره قدر زندگیتو بدون این کارا چیه که به پدر من گفتن من نمیتونم من مغرورم پدرم با پدرشون تماس گرفت باباشون گفت برید شکایت کنید تقصیر دختر توئه یا بیایید توافقی تموم کنیم پدر من دیگه خیلی عصبانی شد و گفت ۲۰۰میلیون خرج میکنم ولی نمیذارم حق دخترم پایمال بشه فرداش به نامزدم پیام دادم مرد باش بیا تکلیف منو مشخص کن که گفت من مرد نیستم به بابات بگو حقتو بگیره بازم کلی بهش پیام دادم از خاطراتمون گفتم دریغ از یک جواب و خواهرشون به من پیام داد کلی نفرین و فحش و توهین که البته منم چون عصبانی بودم جوابشونو دادم مثل خودشون و به این نتیجه رسیدم که مهریه و نفقه رو اجرا بزارم تا این که دادخواست رفت جلو درشون از اون به بعد نامزدم شروع کرد به گفتن دوستت دارم عاشقتم چرا این کار و کردی گذشت و گذشت ما شاهد گرفتیم واسه نفقه رفتن شاهدای مارو تهدیدکردن و پدرشون به دوست برادرم که نسبت فامیلی دوری با اونا داره گفته بود که ما وکیل گرفتیم مهریه میدیم ولی طلاق نه تا بپوسه. و این تا این جای ماجرا. ولی خب من ناراحتم الان حالم خوب نیست میگم زندگیم داغون شدحتما منم تقصیر داشتم سیاست نداشتم ممکنه زندگیمون درست بشه با مشاورای دادگاه؟ هر روزم شده گریه