2794

سلام 

من و همسرم بامخالفت شدید خانواده همسرم ازدواج کردیم 

آنها سید می خواستن من سید نبودم به همه چی چنگ زده بودن دایی، خاله ، عمو و عمش 

تو روی همه ایستاد و با ۱۴ تا سکه قبول کردم 

خاله اش گفته بود من بیمارم باید از من ازمایش ژنتیک بگیرن چون مادرم بیماری داشت ولی ارثی نبود من قبول نکردم گفتم پای آزمایش بیاد وسط به من توهین شده قبول نمی کنم و خلاصه عقدکردیم با کلی تفاوت فرهنگی البته این تفاوت بین من و همسرم نبود بین من و مادرشوهرم و خانواده مادرشوهرم بود. مثلادستمال میداد یک تازه عروس رژشو پاک کنه!

گفتن ما ندار هستیم ۱۰۰۰تومان کمک پسرشون نکردن همش روی پای خودمون بودیم البته خانواده من خیلی کمکمون کردن

تا اینکه ازدواج کردیم گفتم باشه کمک نکنن منت هم ندارن سرم

ولی ۱بار پدرش پیش دوستم بهم گفت پسرمو دزدیدی خیلی ناراحت شدم به همسرم هم گفتم رفت بهشون گفت و اون هم گفت من عروسمو دوست دارم واین حرفا

از روز عروسی بهم میگن بچه بیار عمه اش زن عموش و مادرشوهرم 

خلاصه همسرم رفت گفت به مادرش که نگو و ما بچه نمی خواهیم یا به همه میگه ما مثلا ۱هفته نرفتیم ۲هفته نرفتیم و داییش که ۴۰سالشه میاد میگه چرا نرفتید و فلان و عمش 

من واقعاخسته شدم دخترآرومی هستم نمی توانم جواب بدم 

همسرم بهشون گفت یک مدت خوب بود بازم خراب شد میشه راهنمایم کنید

ما همش سرخانوادش بحث داریم من با ترس میرم سمت خانواده خودم 

همش توقع دارن بریم اونجا شده هر روز رفتیم و بازم گفتن کم پیداین و نیستین و بعد۱هفته زنگ زده گفته فردا بیاید فلان جا من رفتم بعد۱هفته سمت خانواده خودم.

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۴ جنسیت زن شغل خونه دار
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

درود بر شما
اول این‌که بهتون تبریک می‌گم که تونستید با همه مخالفت‌ها و تعارض‌ها پای عشقتون بمونید و اون‌رو به ثمر برسونید...
همون‌طور که خودتون گفتید این ازدواج با نارضایتی خونواده صورت گرفته،بنابراین الان وظیفه شما اینه که رفتاری از خودتون نشون بدید که اون‌هایی که ناراضی بودند به اشتباه خودشون پی ببرن نه این‌که موضوع‌رو ثابت شده تلقی کنن و رفتارهای شمارو شاهد عینی در نظر بگیرن،
می‌دونم که شرایط براتون سخته اما قدرت عشق بسیار کمک کننده‌ست،برای پایداری عشقتون و لذت زندگی بهتره گله و شکایت از همسرتون نکنید و مدام پشت دیوار حمایت ایشون قایم نشید،شما در ابتدای راه هستید سعی کنید خواسته‌های معقولشون‌رو تا حد امکان انجام بدید و با سیاست و ظرافت زنونه خودتون‌رو توی دلشون جا کنید،
با لج کردن و مقابله به مثل چیزی حل نمیشه و در صورت ادامه حمایت همسرتون‌رو هم از دست خواهید داد،خونواده عضو لاینفک هر کسیه و به این راحتی هم کنار گذاشته نمیشه،صبور باشید و افکار منفی‌رو از خودتون دور کنید و به اتفاقات مثبت نگاه کنید چه بسا شما که تونستید دل پسرشون‌رو  بدست بیارید می‌تونید دل خونواده‌ش‌رو هم بدست بیارید،،
براتون خوشبختی آرزو می‌کنم

تجربه شما

login captcha

همان اوایل پذیرفتن که اشتباه کردن

چون من هم از خانواده اصیل هم سرشناس و پولداری بودم

آنها هم می گفتن سید نیستم فقط

اما برعکس خیلی هاشون خیلی محجبه تر و خانوم تر رفتارکردم 

از اوایل عروسیم مادرشوهرم یک عروس دیگه گرفت که همش ظرف می شست و همیشه آنجا بود توقع ها از من رفت بالا 

از نظر شما وقتی اذیت میشم چقدر برم سربزنم

بعد هم هیچ حمایتی نکردن و نمی کنن فقط توقع دارن!