سلام مجدد خانم دکتر عزیز .ممنون که هم سریع پاسخ دادید و هم صریح . در مورد مشاوره رفتن متاسفانه هر جا

سلام مجدد خانم دکتر عزیز .ممنون که هم سریع پاسخ دادید و هم صریح . در مورد مشاوره رفتن متاسفانه هر جا به دنبال مشاوره رفتم نوبتها برای دو ماه اینده و حتی بیشتر بود . نه از نظر مالی مشکلی نیست تقریبا ولی تا دو سه ماه اینده مقدور نیست . و نوبت ندارم . همش استرس دارم و اضطراب .و موضوعی که هست اینه که مزاحمتی که برای من بوجود اومد بسیار وحشتناک بود . حتی نمیتونستم از منزل خارج بشم و طرف یک ادم روانی بود .من میتونستم سکوت کنم و نهایتا منزل رو عوض کنیم اما گفتم. تمام خواسته ی من داشتن صداقت تو زندگی بود . که فهمیدم اینطور نیست . بشدت سرخورده شدم . وقتی پیامهای اون دختر رو میخوندم و نمیتونستم بر علیه اون کاری بکنم بیشتر زجر میکشیدم .از اینکه کسی یکسال سعی کرده زندگیم و نابود کنه عصبی میشم .اگر برخلاف اتفاق افتاده ,همسرم بهش تمایل پیدا میکرد چی؟ خیلی بابت دخترم نگرانم . من مادر خوبی براش نبودم .شاید فکر کنید ادم شکاکی هستم ولی اینطور نیست . من برخلاف خیلیها اصلا تو محیط کاری و ...همسرم سرک نمیکشم . انقدر با هم تفاهم داشتیم که دیگران میگفتن شما جدای از همسر بودن رفیق هم هستید و واقعا بودیم . موضوعی به این مهمی رو من خودم فهمیدم . یک چیزی هم یادم رفت بگم .اون دختر همسرم رو مجبور کرده بود براش چند متن بنویسه با دستخت خودش و عینا جملات اونو بنویسه تا دست از سرش برداره .اینارو عمدا ازش خواسته بود تا بیاد و به من نشون بده و در واقع ازش سواستفاده کنه برای تهدید همسرم .که من بین پیامهاش متوجه این موضوع شدم .خودش میگه اشتباه کردم نگفتم ولی فکر میکردم صلاح در نگفتنه .ولی من اعتمادم از بین رفته . بهش علاقه ندارم . من توانایی هایی دارم که بعد این اتفاق کنار گذاشتم بعد مدتها رفتم دنبال استعداد خدادادی که داشتم اما بعد این اتفاق سرخورده شدم . مشکلات جسمی زیادی برام بوجود اومده .الان چند ماه هست به ندرت بیرون از خونه رفتم با کسی رفت و امد نمیتونم داشته باشم .تپش قلب و استرس شدید دارم . و ناامیدی زیاد . جر و بحثهای زیاد و گریه های مداوم . چکار کنم؟طلاق بگیرم با این وضعیت روحیم بهتر نمیشه؟ من تو این زندگی خیلی از خود گذشتگی کردم این حق من نبود