2794

آزار و اذیت های همسر و دوری از خانواده

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 44 بازدید

با سلام چهار سال ازدواج کردم یک بچه ۶ ماهه دارم از خانوادم دورم اونا یک شهر دیگن با شوهرم فامیل دوریم اما اخلاقای اینارو نمی دونستیم الان دو ماه میشه به خاطر بحثی بین مادرشوهرم و پدرم که همسرم پدرم رو مقصر میدونه اجازه نمیده من حتی تماس داشته باشم با اونا و میگه فکر اونارو تا آخر عمر از سرت بیرون کن دارم دیونه میشم هر چی میگم قانع نمیشه نه حاضر بیاد مشاوره اصلا من میگم هر کی مقصر باشه نمیشه بچه و مادرپدر رو از هم جدا کرد چطور به خودش حق میده تلفن هارو جمع میکنه تا من تماس نداشته باشم رفتارش خیلی زنندست با همه به طوری که هیچ کس با ما رفت و آمد نداره با همه با لحن تند حرف میزنه و همه رو مسخره میکنه و احساس میکنه بقیه هیچی نمیفهمن خسته شدم از این رفتاراش واقعا خجالت میکشم از حرفاش تو جمع وقتی که خیلی عصبانی بشه حتی منو میزنه من سعی میکنم همش به حرفاش گوش کنم تا کتک نخورم افسرده شدم فشار خون گرفتم تو سن ۲۲ سالگی تا الان هر روز یه مریضی جدید میگیرم از بس ریختم تو خودم جدیدا تهدید میکنه اگه طلاق بگیرم آبروی خانوادم میبره با حرفای ناموسی و خیلی بددهن فحش های زشتی میده که من از گفتنش خجالت میکشم خانواده منم یه سری رفتارهای اینو میبینن خوششون نمیاد توقع داره خیلی تحویلش بگیرن و دوستش داشته باشن اما چون اینطور نیست از اونا کینه داره و اینطوری خودشو خالی میکنه با همکاراش با خانواده خودش با مادر پدرش هم خیلی بد حرف میزنه کمکم کنید 

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۷ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام همراه عزيز ✋🏻

ممنون از اينكه مارا انتخاب كرديد

خواستار تغییر باشید،تمایل داشتن" ضروری است. این زندگی شماست، هیچ کس نمی تواند در آن تغییر ایجاد کند مگر خود شما. اگر خودتان خواستار تغییر نباشید، آنگاه هیچ چیز در این دنیا نمی تواند شما را مجبور به تغییر کند.به این منظور در ابتدا باید به خود بگویید که با ایجاد تغییر، زندگی من از شرایط فعلی بهتر خواهد شد. اصلاً مهم نیست که زندگی شما تا چه اندازه خوب است به هر حال باز هم جای بهبود و يک زندگی خوب وجود دارد. از سوی دیگر اگر تصور می کنید که زندگیتان اصلاً خوب نیست، باز هم ناامید نشوید، همیشه جای امیدواری برای بهبود اوضاع وجود دارد. به خودتان بقبولانید که همیشه توانایی ایجاد تغییرات مناسب در زندگی را دارید.دوست عزيز به رفتارهای خود دقت كنيد .و اينكه چگونه عمل كرديد؟آيا همسرتان از اول ازدواج همين گونه رفتار ميكردند ؟عكس العمل شما چگونه بوده ؟چقدر همسرتان را ميشناسيد ؟آيا برای بهتر شدن رابطه تان اقدامی كرديد ؟چقدر برای آرامش زندگيتان تلاش كرديد؟رابطه تان چگونه است ؟سهم شما در اين مسائل چيست ؟محاسن رابطه تان چيست ؟آيا رفتارهای همسرتان علتی دارد ؟

اما در مورد مسئله همسرتان با پدرتان :

بهتر است به رفتارهای همسرتان نسبت به خانواده ات بی اعتنا باشيد،با اين كار اين مسئله راحت تر و بهتر حل 

خواهد  شد .

در يک شرايط مناسب و در آرامش به همسرتان بگوييد كه من واقعا از داشتن تو خوشحالم و احساس خوشبختی ميكنم ،پدرم رو هم دوست دارم ولی نميخوام بين تو و او قرار بگيرم ...من هميشه همراهتم ،تاكيد كنيد كه با او خوشبخت هستيد ...بگوييد كه زندگی تان از همه چيز برای شما باارزش تر  مهم تراست .احترام به همسرتان را خيلی بيشتر كنيد .نقش شما بسيار حساس است .كاملا خود را بيرون از قضيه قرار دهيد .اصلا در صدد دفاع از خانواده تان نباشيد .توجه داشته باشيد كه حالت جبهه گيری و انتقاد نداشته باشيد ،با همسرتان همدلی كنيد .وقتی از پدرتان صحبت ميكند بگوييد ميفهمم چه حسی داري ؟ميتوانيد كل ماجرا را با يک بزرگتر فاميل در جريان بگذاريد و يک جلسه بگذاريد ،تا پدرتان و مادر همسرتان كل ماجرا را تعريف كنند و اون شخص بی طرفانه تصميم بگيرد تا كل مسئله روشن شود تا هر دو طرف نسبت به اين موضوع آگاهی پيدا كنند.شايد هر دو طرف به اشتباه فكر ميكنند حق با خودشان است .اميدوارم بتوانيد با مديريت و تصميم درست مسئله را حل كنيد .

                               شاد و موفق باشيد 🌷🙏🏻

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha