2794

با سلام.. من ۲۸ سالمه و یک دختر ۴ ساله هم دارم الان ۵ ساله که ازدواج کردم اوایل کنار مادرشوهرم زندگی میکردم یعنی خانواده همسرم پایین بودن و ما بالا زندگی میکردیم تا سه سالگی دخترم اونجا بودیم بعد خونمون رو جابه جا کردیم خیلی از خانواده همسرم دور شدیم . دو ماه بعد از عقدمون مادرم فوت کرد که اعصابم بهم ریخت و افسرده شدم مادرم ۴۹ ساله بود که به دلیل داشتن سرطان فوت کردن ... بعد از اون دخالتهای مادر شوهرم و همچنین بی توجهی شوهرم خیلی عصبیم میکرد وقتی هم که حامله بودم نیاز به رسیدگی داشتم که خیلی حالم بد بود مادر شوهرم خیلی اذیتم میکرد بچم که به دنیا اومد همش بالا بودن یا اینکه بچه رو با خودشون میبردن پایین اصلا به کم محلی منم اعتنایی نمیکردن به جایی رسیده بود که بچمو کتک میزدم که حق نداری بدون اجازه من بری چون کاملا بی تربیت شده بود اصلا منو مامان صدا نمیکرد به مادرشوهرم میگفت مامان بعد خیلی راحت جلو مادرشوهرم به من فحش میداد اونا هم میخندیدن و میگفتن دوباره بگو چی گفتی.. به هر بدبختی که بود خونمو جابه جا کردم ولی اعصابم همچنان بهم ریخته هست با همسرم و بچم نمیتونم درست صحبت کنم شوهرم یکم تند حرف بزنه با من گریه میکنم سر بچم داد میزنم کلافه شدم و باز هم مادرشوهرم دست از دخالت و نیش زدنش برنمیداره و هر دفعه که میاد خونمون من و شوهرم رو دعوا میندازه در حد طلاق...

چیکار کنم تا بتونم خودم رو بهتر کنترل کنم تا زندگی بهتری داشته باشم اعتماد به نفسم رو کاملا از دست دادم....

خودم رو به کارهای هنری مشغول کردم ولی باز هم فایده ای نداره انگار همش بغض دارم

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۸ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

با سلام 

بحران سوگ بيشترين آسيب را در فرد ميگذارد و تا مدتها علائم آن باقی ميماند 

بهترين راه صحبت آرام و بی تنش با همسرتان است ايشان را از شرايط و احوال خود آگاه كنيد .كتک زدن و اذيت بچه راهكار مناسبی نيست فقط باعث دوری فرزندتان از شما ميشود و هم باعث ايجاد حس عذاب وجدان در شما و اين حالتان را بدتر ميكند 

با همسرتان مرزهای زندگی خود را مشخص كنيد .درصورت امكان از همسرتان بخواهيد با مادرشان صحبت كنند .

احتمال اينكه شما به افسردگی پس از زايمان دچار باشيد زياد است بهتر است به مشاور مراجع كنيد 


 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha