2794

طلاق به دلیل خیانت

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 103 بازدید

سلام امسال ده سال از ازدواجم گذشت از روز اول دخالت مادرشوهر و خیانت های بی شمار همسرم تو زندگیم بوده اولین بار وقتی فهمیدم شوهرم خیانت کرده که سه روز بود زایمان کرده بودم و بخاطر افسردگی شدیدم پذیرفتم اون دوست دختر داشته باشه ولی در ازاش به من توجه کنه اما نشد که نشد هی صبر کردم سه بار رفتم برای طلاق اقدام کنم نذاشتن اومد دنبالم برم گردوند. اوایل سختم بود که میره اما الان وقتی مسافرتهاش کمتر از یک هفته میشه ناراحت میشم من خودمو با پسرم سرگرم کردم . اما چند هفته پیش فیلم رابطش رو با دختره روی مبل خونم دیدم انقدر اذیت شدم گذاشتم رفتم اومد دنبالم کلی گریه کرد که تو زندگی تو کم نذاشتی و مشکل از منه تو نباید بری . کلی دلم سوخت براش موندم اما احساس میکنم دیگه دوسش ندارم برای اولین بار پشت من در اومد جلو خانوادش و رفت و آمد رو کم کرده. هرجا میره برام عکس میفرسته که ببینم جمع پسرونه است بهم اس ام اس هم میده الان اما دیگه اینکاراش برام مهم نیست دیگه احساس میکنم بچمم دیگه دوست ندارم یعنی چون بخاطر اون مجبورم بمونم حس بدی پیدا کردم مخصوصا وقتی باباش نیست اونم منو تنها میذاره میره حیاط با پسرعموش بازی میکنه من تو خونه فقط گریه میکنم.  یکبار خودکشی کردم و الان دوباره قرصهای اعصابمو شروع کردم. حوصله خودمو ندارم نمیدونم از خواب پامیشم باید به خونه برسم یا نه به خودم برسم یا نه. کارم شده پشت پنجره میشینم زل میزنم به درخت ها گریه میکنم

اینم بگم که خانوادم اصلا پشت من نیستن

ببخشید مجبور بودم کل مشکلمو بگم زیاد حرف زدم🙈


اطلاعات تکمیلی

سن ۳۱ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز
بی وفایی بین زوجین نیازمند ریشه یابی هست شما و همسرتون نیاز به درمان دارید تا بتوانید از روابطه تون احساس رضایت کنید به هرحال نیاز هست سهم هر کدام از شما درایجاد این بحران مشخص شود 
از علائمی هم که فرمودید ممکنه خود شما دچار افسردگی شده باشید که نیاز به ارزیابی بیشتر هست 
حتما به صورت حضوری به یک روانشناس مراجعه کنید تا هم افسردگی در شما بررسی شود و هم درمان خیانت دریافت کنید 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha