2794

دعوا و بی احترامی مادرشوهر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 83 بازدید

سلام و خسته نباشید

میخوام در مورد مشکلی که با مادر همسرم دارم از شما راهنمایی بگیرم

من قبول دارم که خیلی با ایشون یعنی مادر شوهرم صمیمی بودم و مشکل ما از همین صمیمیت زیاد شروع شد که به خودش اجازه دخالت تو همه کارهای منو همسرمو میداد. و خواستم که رابطه رو کم کنم ولی شوهرم تمایلی به این کار نداشت و هر سری که میرفتیم خونشون تا آخرای شب میشست و مادرشوهرمم که تنها منو گیر میاورد شروع میکرد به طعنه و کنایه زدن. ولی من هر سری کوتاه می اومدم و میذاشتم حرفشو بزنه گاهی هم با لبخند بی این که بی احترامی باشه جوابشو میدادم حالا مشکل من اینه خانواده پدر همسرم میان خونه همسرم اینها و مادر شوهر من که حرف نا مربوط پشت من میزنه و به اصلاحی منو خورد میکنه. ولی خدا شاهده من آدمیم که آزارم حتی به مورچه هم نمیرسه اصلا اهل دعوا و طعنه و کنایه نیستم واسه همین نمیتونم از خودم دفاع کنم و این باعث میشه دیگران به من ظلم کنن. اگ مشگلی پیش می اومد همیشه من معذرت خواهی میکردم به خاطر حفظ زندگیمون و ایشون در اومدن گفتن عروسم همیشه به من میگه غلط کردم و این خیلی به من زور اورد و گفته هر جورم باهاش رفتار کنم بازم میاد خونم... چند وقت پیشم بهم پیام داد ازت دلخودم سر یک جریانی انتظار داشت دوباره معذرت خواهی کنم منم گفتم اگه به دلخوریه من باید بیشتر دلخور باشم بخاطر حرفایی که پشت سرم زدین اول که انکار کرد بعد گفت هر چی هم گفتم خوب کاری کردم کلا همه رو با رفتارش آزار میده منم فقط بهش گفتم عیبی نداره همه منو میشناسن شما رو هم میشناسن و با این اخلاقتون همه رو از خودت دور میکنی و شروع کرد به ناسزا گفتن که ببخشید این خوریا به تو نیومده و نمیخواد تو آشغال منو نصیحت کنی من خیلی بهم برخورد واسه این که بیشتر فحش نده یک کلام گفتم به خدا واگذارت میکنم و هیچوقت نمی بخشمت و بلاکش کردم..تا مانع بی احترامی کردنش بشم. شوهرمم فهمید ولی چیزی نگفت.میخوام قطع رابطه کنم و دیگه نرم خونشون شوهرم تنها بره هروقت خواست بره به نظرتون کار درستیه،؟واقعا نمیدونم چه برخوردی داشته باشم خیلی به من بی احترامی کرد گاهی بخاطر رفتارای اون و بی اهمیتی شوهرم به جدایی فکر میکنم..

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۱ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

درود بر شما
از صحبت‌هاتون مشخصه که شما انسان بسیار مبادی آداب هستید و حرمت بزرگ‌ترهارو حفظ می‌کنید،کاملا حق دارید که از چنین رفتارهایی آزرده خاطر بشید،اما قطع رابطه و فکر کردن به طلاق راه حل مسئله نیست،تنها انسان‌های ضعیف به سراغ راحت‌ترین راه حل می‌گردن،
آدم‌های قوی با سختی‌ها و مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنن مشکلات‌رو به چالش می‌کشن اون‌هارو خرد می‌کنن و دونه دونه حل مسئله می‌کنن،اگه قرار باشه با هر مسئله‌ای پا پس بکشیم و پشت پا به همه چیز بزنیم که سنگ روی سنگ‌ بند نمیشه؛
بنابراین با توجه به سن کمتون و درک بالاتون میشه امیدوار بود که شما می‌تونی این چالش‌رو به خوبی حل کنی،بهتره به قول خودتون صمیمیت‌هایی رو که فکر می‌کنید منجر به این واکنش‌ها شده،کمتر کنید،بنارو بر احترام استوار کنید،اگه از کسی حرفی در مورد خودتون شنیدید تا مطمئن نشدید باور نکنید و به بقیه اجازه ندید که بدگویی‌هارو به شما منتقل کنند،بعد در یک فرصت مناسب و گله وار از مادر همسرتون واضح در موردش سوال کنید،شما هم با همسرتون حضور داشته باشید و تمام مدت کنار ایشون باشید و در خفا هم از مادرشون بدگویی نکنید...
یادتون باشه وقتی شما حرمت بذارید و با شخصیت زیبا و متانت رفتار کنید هیچ کس به خودش اجازه بی حرمتی نسبت به شما نخواهد داد...
براتون آرزوی خوشبختی دارم

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha