با عرض سلام و خسته نباشید
من ۳ ساله ازدواج کردم و از روز بعد عقد دعواهای ما شروع شد سر مهریه که بهم گفت چرا بابات مهریه رو زیاد کرده و به فکر جدایی بود تا الان که ۳ ساله گذشته دعواهای ما تمومی نداره و مدام اسم جدایی میاد تو زندگیمون
شوهرم مرد چشم پاکیه و اهل رفیق بازی نیست و آدم کاری هست
ولی اصلا زندگی براش اهمیت نداره حتی بگم یک
پیاله واسم بخر میگه به من چه باید از خونه بابات می اوردی و همش ورد زبونش ندارم ندارمه
منت یک لقمه نونی که بهم میده رو مدام سرم میذاره
حتی کارش از من واجب تره شغلش آزاده حتی اگر مریض باشم کارش رو به من ترجیح میده و اگر هم منو ببره دکتر همش منت اینو میذاره که از کارم به خاطر دکتر تو زدم تو اینو نداری.
جدا از این زود عصبی میشه و دست بزن داره و بسیار بد دهنه و تو کوچیک ترین بحثی به من فحش ناموسی میده
من با اختیار خودم و از رو علاقه با این آقا ازدواج کردم
شوهرم اجازه ادامه تحصیل بهم نمیده حتی اجازه تنها رفتن بیرونم بهم نمیده
و اینم بگم که یک ساله با من رابطه جنسی نداره ولی قبلش نرمال بود و اینم بگم که اهل خیانتم نیست
من تصمیم به جدایی دارم و خانوادم هم ازم حمایت میکنن ۲۴ سالمه و بچه هم ندارم
اما پدرشوهرم گفت ۶ ماه فرصت بده تا درست بشه نشد جدا شو
واقعا موندم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید