2794

رفت و آمد زیاد با خانواده همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 56 بازدید

سلام.خسته نباشید ما ده ساله ازدواج کردیم و ۷ سالش رو از شهر شوهرم دور بودیم و شوهرم فقط برنامه ریزی میکرد همش بره مسافرت اونجا و تمام لحظاتش رو با خانوادش سپری کنه

الان ۴ ساله و نیمه که اومدیم شهر اونا و تا ۳ سال اول شاید باور نکنید با اینکه خونمون جدا بود و خرجی از پدرشوهرم نمی گرفتیم  و در خونشون با ما رفتار خوبی نداشتن ولی شوهرم ۲۴ ساعت اونجا بود بخدا ده روز ده روز خونه خودمون نمی رفتیم. مثل روانی ها شدم جلو اونا بروز نمیدادم ولی تو دل داغون بودم با شوهرم حرف زدم دعوا کردیم ناجور بارها و بارها و زدیم و..... بدون اینکه اونا متوجه بشن بلاخره موفق شدم مثلا ۲۴ ساعت نمونیم اونجا تا الان که شده مثلا تقریبا هر روز می بینمشون و غذا هم اونجا نمیخوریم ولی همش درگیر خودشون و کاراشونیم! برادر شوهرم یک شهر دیگه است وقتی اون میاد سر میزنه اگه ده روز باشه یا ۲۰ روز ما هم باید بریم اونجا

خلاصه بیچارم کرده

تا سالها آرزوی پنج شنبه جمعه به دلم بود 

الان یک مدتیه که خیلی کمتر میره 

ولی نمیدونم چرا چشمش میخوره به این برادرش نمیتونه خودش رو کنترل بکنه با اینکه کسی تعارف نمیکنه نهایتش 

این میشینه و دیگه پا نمیشه تو تمام این ۴سال و نیم 

خونمون تا خونه مادرشوهرم ۵ دقیقه پیاده راهه یعنی خیلی نزدیکه!!

خستم بخدا

روانی شدم

بعضی وقتا میرم در خونه فقط میزنم تو سرخودم خودم و میکوبم به در و دیوار آرزوی مرگ میکنم میاد میگه باشه نمیرم ولی نمیتونه باز زندگیم مختل میشه

بچه هام تباه شدن 

زندگیم مختل شده!!

هیچی برام نمونده یا اونا رو میاره خونمون

بعد جالبه میگه کم براشون خرج کن

منم از لج هر چی دارم براشون میپزم

بخدا هلاکم

تنها میشیم خیلی خوبه

ولی تو جمع اونا مرد سالاری میکنه

غر میزنه

هی میخوابه

هی به فکر خودش و خلوت کردناشه

میگم طلاق بگیرم راحت بشم بعد یک ساعت با هم تنها میشیم اینقد محبت بهم میکنه نمیتونم ازش دل بکنم بخدا نمیتونم

تو رو خدا بگین چکار کنم

۳۰۰ هزار بار قول داده ولی چشمش میخوره بهشون دیگه نمیتونه رو قولش بمونه

اصلا دست خودش نیست

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۵ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام همراه عزيز ✋🏻

ممنون از اينكه مارا انتخاب كرديد 

متوجه ام كه اين شرايط آرامش را از زندگی شما برده و تنش ايجاد شده .اما دوست عزيز تقریبا تمام زوج هایی که با هم مسئله دارند، صرف نظر از اینکه دليل مسئله  چیست ؟بین همه آنها یک نقطه مشترک وجود دارد اینکه یکی یا هر دو نفر آنها معتقدند که اگر طرف مقابل تغییر کند، زندگی آنها بهتر خواهد بود!مشکل این طرز تفکر این است که سهم خودمان را در مشکل نمی بینیم .این که ما بتوانیم سهم خودمان را در مسئله بوجود آمده  ببینیم باعث می شود که انگشت اتهام را به سمت طرف مقابل نگیریم و بتوانیم با ديد بهتری به او نگاه کنیم. یعنی این باور که طرف مقابل اساسا آدم خوبی است که در پس رفتار ناخوشایندش نیازی ارضا نشده وجود دارد که هر چند با استفاده از روشی اشتباه، در پی برآوردن آن نیاز است.پیش از آن که ناراحتی خود را با همسرتان در میان بگذارید، ابتدا عین آن را روی کاغذ بنویسید. به این ترتیب سهم خود را در پیشامد مربوطه بهتر خواهید دید. از سوی دیگر نوشتن ماجرا از ابتدا تا انتها باعث آرامش نسبی‎ می‎شود و در عین حال با یادآوری ماجرا به علت‎های آن بهتر واقف می‎شوید. پیش از صحبت سعی کنید خود را جای همسرتان بگذارید. با این کار بهتر به علت رفتارهای او پی می‎برید.امكان دارد شما در خانه رفتاری داريد كه ايشون بيشتر دوست دارند وقت خود را با خانواده اش باشد ؟آيا خانه محيط امن برای ايشان هست ؟با هم صميمی هستيد ؟روابط عاطفی تان چگونه است ؟راهكارهای زير ميتواند به شما كمک كند 

با همسرتان ارتباط صميمی تری داشته باشيد .تا او احساس نزديكی بيشتری با شما بكند .به او احترام بگذاريد .هر روز او را نوازش كنيد و دونفرهای عاشقانه در خانه فراهم كنيد .محيط خانه را بسيار گرم و دوست داشتنی كنيد .به مرور اين كار باعث ميشود تا شما اولويت زندگی همسرتان باشيد .در يک زمان مناسب و به دور از فرزندان با همسرتان صحبت كنيد و او را متوجه مرزهای بين خانواده اصلی (شما و فرزندان )و خانواده خود بكنيد.به آرامی و با احترام صحبت كنيد.در زمان گفتگو پيش داوری نكنيد .سعی نكنيد او را قانع كنيد فقط با او همدلی كنيد و احساساتش را درک كنيد .تا او احساس در كنار شما احساس امنيت كند .او را متقاعد كنيد .يادتان باشد تحقير ،توهين ،تمسخر ،لجبازی رابطه را سردتر ميكند .او را متهم نكنيد و تنها آثار كارش را به او بگوييد .لحن بيان به شدت تاثير گذار است .انتقاد نكنيد .ذهن خوانی نكنيد زيرا زمينه بروز عصبانيت همسرتان را فراهم ميسازيذ .طوری حرف بزنيد كه حرف های شما برای آرامش و بهتر شدن زندگی  هر دوی شماست .مثلا بگوييد :من تو را خيلی دوست دارم و عاشق زندگی ام هستم .از ارتباط با خانواده ات هم بسيار خوشحالم و دوستشون دارم .اما بيا برای خودمان بيشتر وقت بگذاريم تو يه راه حلی بگو كه زمانهايی هم با هم تنها وقت بگذرانيم .كه هم اونها ناراحت نشن و هم ما با هم بيشتر باشيم .كه اين به زندگی مون كمک ميكنه .هرگز از خانواده همسرتان بدگويی نكنيد و احترام آنها را نگه داريد .ابتدا با همسرتان راهكارهای موثر را بررسي كنيد و اگر به نتيجه نرسيديد از يک مشاور خانواده برای پيدا كردن يک راه مناسب كمک بگيريد .


شاد و موفق باشيد 🌷🙏🏻

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha