انتخاب اشتباه شریک زندگی

سلام چهار ده ساله ازدواج کردم که کاملا سنتی بود بماند که از همان اول رفتارهای زشت و بد خانواده ش رو چشم پوشی کردیم به این امید که خودش خوبه اما متاسفانه هر چی که گذشت دیدیم که اشتباه محض بوده تصورمون و بدتر از اون اینکه فاصله بین آشناییمون کمتر از دو هفته بود که عقد کردیم که دیگه به خاطر بد دانستن طلاق و باز امید به اینکه بعد از عروسی خوب میشه و از بچه ننه بودن دست میکشه ادامه دادم اشتباه پشت اشتباه در سن بیست و دو سالگی شوهرم و نوزده سالگی من عقد کردیم. در عقد به من خیانت کرد بخشیدم هر چند که مادرش هر چه از دهنش در آمد گفت متاسفانه کم کم پی بردم که از اول اینها به امید پول و ثروت پدرم و تامین مسکن از جانب ما به خواستگاری آمدن پدرم هم چون دید اینطور هستش خانه ای که قرار بود بهم بدن رو اون موقع ندادند هر چند که کلی کمک مالی کردن و الان نصف بیشتر پول خونه ای که داخلش هستیم خانوادم دادن اما شوهرم و خانوادش ارضا نمیشن و مدام دنبال این هستند که پدرم املاکش رو بفروشه و سهم منو که زیاد میشه رو بدن چون فعلا پدرم راضی به فروش با قیمت کم نشده شوهرم به بی احترامی و بد رفتاری به من و خانوادم ادامه میده . در زندگی بعد از عقد چند بار به من خیانت کرد و من بخشیدم خانوادش به من فحش کشیدن صبوری کردم اما دیگه بریدم دیگه توان ندارم خیلی خیلی دهن بین هست و فقط گوش به فرمان مادرش و کوچکترین استقلالی نداریم تمام تصمیماتش باید از فیلتر خانوادش بگذره خیلی بد دهنه و زود عصبی میشه جوری که بچه هشت ماهه رو خیلی بد جور کتک میزنه که اگه جلوش رو نگرفته بودم اونو میکشت دو تا بچه دارم یکی یک ساله و یکی شش ساله واقعا دیگه توان ندارم خسته شدم از این همه توهین خودش و خانوادش؟