2794

همسرم اجازه نمی دهد تنهایی بیرون بروم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 84 بازدید

سلام من ۸ ماهه ازدواج کردم و ۱سال و نیم هم عقد بودم. همسرم اوایل خیلی بد دل بود و ما همش بحث داشتیم نمیذاشت جایی برم چکم میکرد و خلاصه ازاین دست کارا . من واقعا اذیت شدم و روانم‌ بهم ریخت اوایل ازدواج همچنان اینطوری بود تا کم کم بعد دعواهای متعدد یک کم بهتر شد 

الانم تنها اگه جایی بخوام‌ برم‌ کم و بیش میذاره ولی کافیه بگم‌ مثلا با مامانم‌میخوام‌ برم بیرون دعوا راه میندازه و میگه اونا نمیذارن ما زندگی کنیم و اینا، من واقعا تنهام و این حس داره خفم‌ میکنم همه دوست ها و فامیل ها رو ازم دور کرده واقعا چه اشکالی داره من با مادرم برم‌ جایی که هم تنها نباشم هم یک دوری زده باشیم؟ خسته شدم از بحث و دو بارم قهر کردم رفتم‌خونه مامانم هر سری اومد دنبالم‌ پشیمون بود و گفت که به حرفهام گوش میده اما بعد چند وقت تقریبا فراموش میکنه، چطور بفهمونم‌ که تنهام، مگه یک دختر از مادر نزدیک تر داره؟

با خواهر کوچیک ترمم که کلا مشکل داره😢

طرز لباس پوشیدنمو عوض کرده و با حضور زن تو جامعه مشکل داره، میخواد بهتر شه ولی تعصبات بی جاش که ناشی از تربیت نادرسته نمیذاره

خیلی درمونده شدم.

تو نامزدی هم واریکوسل داشت عمل کرد و دکترش مدام میگه زود بچه دارشید و اونم هی به من اصرار میکنه ولی من آمادگی‌ندارم‌ و الان نمیخوام اما با این وجود برخلاف خواستم‌ اقدام‌کردیم😢

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۳ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

دوست خوبم سلام

با توجه به توضیحاتتون به نظر نمیرسه همسرتون فقط با تنهایی بیرون رفتن شما مشکل داشته باشند . نسبت به خانواده شما دیدشون منفی است .
دلیل بی اعتمادی به مادرتون رو پیدا کنید .
شما نزدیک یک سال و نیم با همسرتون عقد بودید حتما در این مدت زمان با خصوصیات اخلاقی همسرتون پی بردید . حتما پذیرفتید که ایشون ظاهر شما رو تغییر بدند. 
باید خدمتتون عرض کنم افکاری که به طور عمیق به آن اعتقاد داریم و در خانواده ای بزرگ شدیم که این افکار ارزش محسوب میشده نمیتوانید تغییر بدید مگر اینکه خود همسرتون بخواهند  وبرای این تغییر کمک حرفه ای بگیرند . 

همسرتون رو همانطور که هست بپذیرید . و ببینید چرا فکر میکنند مادرتون قصد دارد زندگی شما رو بهم بزند . سعی کنید ابهامات رو برطرف کنید اما مراقب باشید از مادرتون طرفداری نکنید . این حس رو به همسرتون بدید که ایشون نفر اول زندگ ی شما هستند نه هیچکس دیگه . 

در مورد احساساتتون با همسرتون صحبت کنید . این که شما نیاز به استقلال دارید مثل هر انسان دیگه ای اما آروم و به دور از تنش . و اینکه زمانی شما میتونید زندگی مشترک خوبی داشته باشید که حال هر دوی شما خوب باشد و این حال خوب رو وارد رابطه تون کنید. گام به گام جلو برید توقع معجزه نداشته باشید . با مذاکره و در نظر گرفتن احساسات همسرتون بدون تلافی و قهر کردن و... راه درست رو پیش بگیرید .
به خانواده تون بگید که اقدام کنن در جهت بهبود روابط بین خودشون و همسرتون . اگر کدورتی وجود داره بهتره حل بشه تا همسرتون بتونه به خانواده تون اعتماد کنه و مسائل کمتر بشه .

                                                              پایدار باشید
 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha