مشکلات با همسر

سلام من نوزده سالمه و شهریور نود و شش عقد کردم و ایشون که 21 سالشونه قبل عقد رفتارشون خیلی خوب بود با من ولی بعد عقد کلا عوض شد و روزی نبود که منو زیر کتک نگیره یه بار آنچنان گلومو فشار داد که من بیهوش شدم ولی با این حال 5 دقیقه بعد دعوا منو بغل میکنه و عذر خواهی میکنه بعد عقدم گفت عروسی نمیگیرم و خونوادمم گفتن ما هم جهیزیه نمیدیم و اونم بخاطر حرف مردم بعد چند وقت تصمیم گرفت عروسی بگیره ولی خونوادم نتونستن جهزیه آنچنانی بهم بدن وروزی نبود که شوهرم بهم سرکوفت نزنه وهمیشه ام تابع حرف خواهرشه الانم سر سیسمونی بچه امروز بحثمون شد وکتکم زد (هنوز بچه ندارم) چون میگه مادرت باید سیسمونی بده چون مادر من همه دختراشو سیسمونی میده یکی از خواهراشم زن داییمه که هز چی اون بگه شوهرمم همون کار میکنه اصلا اون شوهرمو آورد خواستگاریم با اینکه شوهرم زیاد راضی نبوده وا لانم همش بهم سر کوفت میزنه قیافمو مسخره میکنه یا خانوادمو فحش های بدی میده و میگه شما هیچی ندارین مادرت از بدبختی تو این سن عروس کرده و در حالی که خودشم وضع مالی خوبی نداره و تو خونه مادرشیم و جهیزیه من هنوز خونه مادرمه وجایی نداره ببرتشون خسته شدم دیگه میخوام طلاق بگیرم ولی میترسم دلتنگش بشم چون دوستش دارم چیکار کنم شما بگین بهم من حتی چند بار خودکشی کردم