2794

با سلام

همسر من تو عروسی خواهرم سر اینکه میگفت خانوادم بین دامادها فرق میزارن و چیزهای دیگه با خانوادم بحثش شد الان دو هفته از اون ماجرا میگذشت و همسر خونه مامانم نرفته بود دیروز تولد خواهرم که مجرده بود و من از همسرم خواستم به این بهانه شیرینی بگیریم و بریم اونجا کینه ها تموم بشه بعد دیشب همسرم یه ذره دیر اومد خونه زنگ زد به مامانم گفت خوابیدین میخواستیم بیایم مامانم گفت آره خوابیده بودیم بعد ما همینطور داشتیم تو خیابون دور میزدیم دیدیم ماشین خواهرم اینا دم در خونه مامانمه همسرم اینو دید رفت دم درشون و شیرینی رو به مامانم داد برگشت بعدم خیلی عصبانی شد گفت من میخواستم کینه کدورت تموم بشه اینا نخواستن ( مامانم چون خواهرم اینا اونجا بودن میترسید ما هم بریم اونجا بازم همسرم با اون یکی دامادمون حرفش بشه وقتی همسرم زنگ زد بهش گقته بود ما خوابیدیم) منم خیلی پیش همسرم خجالت کشیدم الان نمیدونم چیکار کنم خودمم از دست خانواده ام ناراحتم همسرم گفت دیگه خونشون نمیره منم خودم میدونم برم یا نه 

به نظرتون چیکار کنم

اطلاعات تکمیلی

سن 27 جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده و کودک

سلام دوست عزیز

امیدوارم که با درایت شما و همکاری خانواده و همسرتون این مسئله حل بشه.
اینکه همسر شما درباره همچین موردی با شما و ازون بالا تر با خانواده شما بحث کنند رفتار درستی نیست.این نشان دهنده این هستش که افراد در خانواده جایگاه خودشون و نقش و وظایفشون رو به درستی نمیدونند. شاید اولین بار همسر شما درباره مسائل خانوادگی شما نظری داده که در جایگاه این کار نبوده ولی شما ازین مسئله عبور کرده این و امروز به این مرز رسیده اید. این صحبت شما مثل این است که پسر بچه ای احساس کنه که چرا بهش توجه نمیشه و در رفتار با او فرق گذاشته میشه. در واقع رفتار یک مرد بالغ به نظر نمیاد که اینطور باشه و از همه مهم تر ایشون به مسئله ای وارد شدن که به خانواده شما مربوط میشده و بحثی را مطرح میکنند که انگار ازش ناراحتی دارند و این ناراحتی رو به روشی غلط بیان کرده اند، این که چطور با ما رفتار میشه مسئولش خودمون هستیم و ما نمیتونیم کسی رو مجبور کنیم که به زور به ما محبت کنند با احترام و محبت به طرف دیگر ما هم احترام و محبت دریافت می کنیم. اینکه مادر شما از ترس بحث نشدن مجبور شده اند راستش رو نگن بزرگ ترین و واضح ترین پرچم قرمز رو نشون میده و در واقع واکنش مادرتون آ ینه ای از رفتار همسر شماست،از خودتون بپرسید چرا میترسن؟ میترسن باز بحث پیش بیاد؟پس همسر شما فردی هستند که رفتاری مناسب ندارن؟قدرت مدیریت شرایط و ناراحتیشون رو ندارند؟نمی تونن حرفشون رو طوری بزنن که دعوا و بحث نشه؟
به نظر من از صحبت های شما موارد بالا در مورد همسرتون صدق میکنه.
و به نظر من مهم تر از همه نظرات ایشون و ناراحتی ایشون و از طرف دیگه فراتر رفتن از حد نقش ایشون در خانواده هستش.
مادر شما و هر فرد دیگری حق دارد که رفتاری داشته باشند که البته منظور من رفتار مناسب و احترام آمیز هستش.حالا اینکه ما انتظاراتمون زیاده مسئله ایست که به خودمون مربوطه که باید سعی کنیم رویش کار کنیم.بهتر بود که همسرتون این مسئله رو با شما و به طور دیگه ای بیان میکردند که حرمت و احترام خدشه دار نشه و بعد شما جور دیگه ای این رو کنتر میکردین.
پرسیدن این سوال که نمیدونین خانه مادرتان بروید یا نه به نظر من نشون میده که شما هم در تشخیص درست و غلط تردید دارین و باز به ادامه رفتار نادرست همسرتان مجوز میده که اشکال نداره. بهتر هست که اول خودتون خوب فکر کنید و بر اساس گفته هاتون تصمیم بگیرید از الان به بعد یک سری حریم و خط قرمز برای خودتان،همسر و خانوادتان قائل بشید و اجازه ندهید که کسی به راحتی ارزش های شما رو زیر پا بگذارد.نقش و جایگاه هر کسی را برای خودتان تثبیت کنید و متناسب با آن با دیگران رفتار کنید.


پایدار باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha