کم توجهی شوهرم به من در حضور خانواده

سلام. من 2 سال هست که ازدواج کردم.

شوهرم وقتی در جمع خانواده خودشون هستیم خیلی توجهشون به من کمتر میشه.

کلا وقتی میخوان صحبت کنن یا چیزی رو تعریف کنن مخاطبشون یا مادرش هست یا زن داداشش (جاری من). در صورتی که جاریم وقتی در جمع خانواده شوهرمون هستی با اینکه از من کوچکتر هم هست طوری با من رفتار میکنه که انگار بهش بدهکارم حتی بهم سلام هم نمیده انگار با دشمنش برخورد داره ولی بخدا وقتی شوهرامون نیستند هر لحظه دنبال فرصتی برای صحبت کردن با من و غیبت کردن راجع به مادرشوهرم هستش. بخدا احساس خیلی خیلی بدی بهم دست میده با این رفتار دو روییش. و من وقتی این ها رو برای همسرم توضیح میدم اون حتی از قبل هم صمیمی تر میشه باهاش و کلا با اونا میشینه میگه و میخنده و این کارش یعنی توهین به من. وقتی میخواد برای پدر و مادرش یا کلا هر کدوم از اعضای خانوادش خرجی کنه با دل و جون انجام میده اما اگه من ملزومات خودم و زندگیمو مطرح کنم با اخم و چهره گرفته خرید میکنه یا کلا میگه الان پول ندارم. هر مسافرتی میخوایم بریم اگه خانوادش نیان ما هم نمیریم. الان چون برادرش که بیشتر از 4.5 ساله ازدواج کرده مسافرتی که میخواسته نتونسته بره میگه اول اونا باید برن بعد ما. کلا تمام برنامه زندگیم وصله به اونا هر خریدی هر مسافرتی و هر برنامه ای در زندگیمون اونا هم باید در جریان باشند. در صورتی که برادرش به هیچ عنوان اندازه همسر من در قید و بند این موضوعات نیست. هر کاری میخواد انجام بده یا بخره بدون اینکه قبلش با من که زنشم مشورت کنه و حرفهامون رو یکی کنیم میره تو جمع مطرح میکنه. تا من نگم بریم دیدن خانوادم اون اصلا پیشنهاد نمیده و اگرم بگم با اکراه قبول میکنه. دیگه مثل دوران نامزدی دنبال فرصتهای باهم بودن نیست. دیگه کارایی که عشق و هیجان بینمون رو بیشتر کنه و باعث بشه رابطمون رو به سردی نره انجام نمیده و اهمیتی نمیده. شاید به آغوش گرفتن و بوسیدنمون فقط زمانهای خاص اتفاق بیفته. به تازگی متوجه شدم که پنهانی سیگار هم میکشه با اینکه میدونه من از سیگار متنفرم 😢😔 من برای انتخاب خودم احترام قائلم و میخوام زندگیم رو حفظ کنم ولی اصلا حال دلم تو این زندگی خوب نیست و نسبت به شوهرم دل چرکینم