کم توجهی و عوض شدن رفتار همسر

سوالم درمورد همسرمه و اینکه تا مشکلی پیش میاد حرف از جدایی میزنه

ایام عید خواهر همسرم به من پیام داد که برنامه تون برای روز چهارشنبه چیه؟

منم چون شاغلم و لوحه کاری به جای همکارام پر کردم باید میرفتم سرکار گفتم من سرکارم همسرم رست هست و خونه ست

گفت پس ما فردا میایم خونتون گفتم عزیزم اگر امکان داره پنجشنبه تشریف بیارید که باشم خونه

گفت ما وقت نداریم میخوایم برگردیم تهران و چون داداشم بزرگتره برای بقول خودش عید دیدنی باید بیایم

من خیلی دلخور شدم البته به روش نیاوردم به همسرم گفتم که برخورد بدی کرد گفت یعنی من بگم نیاد گفتم من انتظار دارم بگی خانمم ناراحت میشه حس میکنه بهش بی احترامی شده اینجوری

گذشت و اومدن و من دلخور بودم عصر که رسیدم از سرکار خونه ده دقیقه بعد پاشدن رفتن

یعنی اصلا من براشون مهم نیستم

ما با هم آشتی کردیم دو سه ماه بعد با شوهرم بحثم شد و شوهرم سریعا به خانوادش گفت جریان دعوای ما رو لابلای اینا گفت نمیدونید این چیکار کرده عید خواهرم اومده درصورتی که من خلاف نکردم و حقم بود. البته بنظر خودم

پدر شوهرم بهم زنگ زد ببینه چرا دعوا کردیم اولین جمله ای که گفت این بود که من همچین عروسی نمیخوام من ناراحت شدم از عید تا حالا بخاطر این حرف من و دهن لقی همسرم با من خیلی بد شدن

شوهرمم همه اتفاقات رو به مادرش میگه البته مادرش خیلی با سیاسته و از زیر زبون آدم حرف میکشه اساسی خودت نمیفهمی بعدش چیا که نگفتی

پشیمونم که این یکسال اول زندگیم خیلی باهاشون قاطی شدم حرمتمو نگه نداشتن خط قرمز براشون تعیین نکردم

الان متوجه میشم که شوهرمو کنترل میکنن دو ماه پیش کاری کردن که شوهرم فقط حرف از طلاق میزد شوهری که برای سوپرایز کردن من هرکاری میکرد بهترین هدیه ها رو میخرید بهترین رستوران ها رو رزرو میکرد

اولا که کلا عوض شده چون از نوروز به اینور حتی یک شاخه گل نخریده برای من

تا بحثمون میشه حرف از جدایی و طلاق میزنه

تا چیزی پیش میاد میگه زن رو نباید پرو کرد و میدونم این حرفا دیکته شده براش

الانم بعد از یک هفته از ماموریت برگشته من ازش ناراحت شدم که زودتر میتونست برگرده ولی دو روز بیشتر موند که با دوستاش باشه به جای سوغاتی آوردن باهام قهره