سلام همراه عزيز ✋🏻
ممنون از اينكه ما را انتخاب كرديد
با خودتان فكر كنيد از همسرتان چه انتظاری داريد .سعی كنيد جملات تون درخواست باشه نه تحكم و دستور . به جای تمركز روی خانواده همسرتان و روی كيفيت رابطه با همسرتان متمركز بشيد . به همسرتون بيش از پيش نزديک بشيد . با هم صحبت كنيد درباره ی نيازها و خواسته های همديگر بيشتر بدونيد . پيام خودتون را شفاف و محترمانه و از موضع من بيان كنيد ،بدون خشم و عصابنيت و قضاوت . خيلی صميمی و آرام گفتگو كنيد و احساسات خود را بروز دهيد .بهش بگيد كه دوستش داريد .از بدگويی از خانواده همسرتان جلوی وی پرهيز كنيد .احساسات همسرتان را در نظر بگيريد و به زبان بياوريد، با همسرتان همدردی كنيد .گفتگو بدون خشونت نياز به تمرين دارد .دوست عزيز اين فقط شما نيستيد كه با چنين مساله ای در رابطه با همسرتان مواجه ايد .يكی از مشكلات شايع همسران وابستگی يكی از زوجين به خانواده اش هست .شما را درک ميكنم و خوب ميدانم كه ممكن است رفتار همسرتان شما را آزرده باشد . از همسرتان انتظار نداشته باشيد كه يک شبه اين وابستگی را كنار بگذارد .به عنوان يک همسر بهترين كاری كه ميتوانيد انجام بدهيد ، نزديک شدن به خانواده همسرتان است ..اگر همسرتان دريابد كه شما مورد تأييد والدينش هستيد ،به شما اطمينان بيشتری پيدا ميكند .سعی كنيد رابطه عاطفی خود را با همسرتان بيشتر كنيد و احساس صميميت بيشتری بين خودتان بوجود آوريد تا او شما را محرم بداند و احساس نزديكی بيشتری با شما بكند. هيچ وقت به همسرتان پيشنهاد قطع ارتباط با خانواده اش را ندهيد فراموش نكنيد كه اين موضوع باعث موضع گيری و لجاجت بيشتر وی خواهد شد. با او در آرامش صحبت كنيد و تشويق كنيد كه حرفهايش را به شما بزند. خطای والدين همسرتان را به پای او نگذاريد ، همسرتان را وارد مشكلات نكنيد و مشكلات خانواده اش را جدای از او بدانيد.شكايت بيش از اندازه نكنيد، سعی كنيد.نزد همسرتان از خانواده اش گله ،شكايت و بدگويی نكنيد .شكايت كردن زياد باعث تخريب شدن رابطه با همسرتان ميشود.
تفاوت های فرهنگی را بپذيريد، در رابطه خود با خانواده همسرتان بازنگری كنيد ،ارتباط خود را با آنها خوب و به آنها محبت كنيد . سعی نكنيد با دعوا و ناراحتی و خشونت او را وادار كنيد بين شما و خانواده اش يكی را انتخاب كند ،زيرا بهتر است بدانيد كه در اين ميان شما باخته ايد . زيرا اين روش فقط تنش و اختلاف را در خانه تان ايجاد ميكند و نتيجه ايی هم نميدهد.
همانطور كه در ابتدا گفتم بهتر است تمركزتان را روی رابطه خود با همسرتان بگذاريد ،تا دوباره رابطه عاطفی تان محكم تر و صميمی تر شود
شاد وموفق باشيد🌷🙏🏻
شوهر منم همینجوریه اول که میاد خونه پدرش اول که میره بیرون خونه پدرش من تو دلم میگم میره کارت ورود خروج بزنه پدرشوهرم خیلی تو زندگیمون دخالت میکنه خیلی ولی خب در آخر همه چی دست مرد زندگیه چطور من خانوادمو با زندگی مشترکم قاطی نمیکنم من که دخترم اونوقت یک پسر اینقدر لوس شوهر من حتی یک چیزی که میخره عین بچه ها میخواد نشون بده برای انتخابم متاسفم
یه روز که تعطیل هست و اون روز خسته نیست و سرحاله خب؟ غذای مورد علاقشو درست کن بعدش بگو عزیزدلم میشه باهات یخورده حرف بزنم؟ میگه آره. بگو راستش من دوست دارم یوقتایی تنهایی بریم بیرون یا مسافرت ... منوتو... خودمو خودت...(یکم با ناز و شیطونو مهربون اینا رو بگو. بعد بگو من خانوادت رو مثل خانواده خودم دوست دارم .اما تو رو بیشتر دوست دارم دوست دارم یوقتا باهم تنها بریم جایی. تو نظرت چیه؟ خلاصه مخشو بزن😎🙈🙈🙈🙈🙈
یکی لایکم کنه مرسی
اگه همسرمون محبت حالیش نیست و مثل سنگه، چه باید کرد!؟
عزيزم هر چی بجنگی بدتر ميشه
با زبون نرمش كن
سلام ممنونم از اینکه وقت گذاشتید و راهکار ارایه دادید .
🌷🤝🌹⚘
شوهر من وابستگیش خیلی شدیدتر بود و کلا پدرشوهر و مادرشوهرم تمام بچه هاشون رو همینجوری بار آوردن بحدی که اونا تصمیم میگیرن بچه شون با کی رابطه داشته باشه و حتی تصمیم گرفتن دوتا بچه هاشون رو طلاق دادن، شوهر منم مجبور کردن با زن داداشش رابطه برقرار کنه. من اوایل خیلی برخورد تند کردم و اعلام نفرت کردم از پدرمادرش و آرزوی مرگشون رو میکردم ولی بعد به این نتیجه رسیدم فقط میتونم خودمو بیشتر با محبت به شوهرم نزدیک کنم و اجازه بدم ذره ذره خودش تصمیم بگیره و بفهمه کارش اشتباهه. موضعم رو محترمانه به پدر و مادرش گفتم و اونام سعی کردن از ما دور بشن بعد 4 سال، چهارمین ماهه که ما داریم با آرامش زندگی میکنیم