2794

ارتباط با خانواده همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 46 بازدید

باسلام من خانمی 28 ساله هستم که 10 ساله متاهلم و سه فرزند دارم خانواده همسرم بخصوص مادرش بشدت آزارم دادن . مادر همسرم جوری با من رفتار میکنه که وقتی خونشون میرفتم جرات نداشتم پیش همسرم بشینم یعنی وقتی خونشون هستیم باید مثل نامحرم با هم رفتار کنیم دلش میخواد مدام همسرم من و خانوادمو تحقیر کنه در عوض هوای خودشو داشته باشه بخدا هر کاری کردم باهام خوب بشن نشدن اونقدر از مادر شوهرم میترسم که یکبار از ترسش 3 روز تب کردم خلاصه اینکه الان یک سال میشه سر موضوع خیلی پیش پا افتاده با ما قهرن و قطع رابطه ایم تو این مدت واقعا طعم آرامش رو چشیدم الان یکی از بستگان فوت کرده و امکان اینکه همسرم خانوادشو ببینه و آشتی کنن هست این وسط من دوست ندارم دوباره مشکلاتم برگردن وقتی آشتی بودیم از بس اذیتم میکردن و استرس داشتم رفتم مشاور گفت حتما باید بری روانشناس دارو بخوری ولی تو مدتی که قطع رابطه بودیم من حالم خیلی خیلی خوب شده ، من هرکاری میکنم نمیتونم توی روشون بایستم مدام نیش و کنایه میزنن احساس میکنم منو به عنوان عروسشون قبول ندارن مدام سعی داره به مردم بگه پسرم زنشو نمیخواد درحالی که اینطور نیست همیشه بهم میگه هیچکدوم از بچه هات به پدرشون نرفتن این درحالیه که من و همسرم فامیل نزدیکیم و شبیه همیم و بچه هامون هم به هردومون شبیه اند خیلی چیزهای دیگه که مجال نیست اینجا بگم الان من واقعا نمیدونم چکار کنم همسرمو تشویق کنم با خانواده آشتی کنه یا نه؟ بعد چطوری اقتدارم رو در برابرشون حفظ کنم و قاطیشون نشم بخدا من بریدم حتی به خودکشی هم فکر کردم دیگه کشش طعنه و تفرقه رو ندارم چکار کنم ببخشید طولانی شد واقعا دل پری دارم شرمنده ام 


اطلاعات تکمیلی

سن 28 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز


شرایط تان خاص و دشوار است اما توضیح ندادید همسرتان چه عکس العملی داشته و تاثیرش بر زندگی تان چگونه بوده.


در مورد آشتی کردن یا نکردن همسرتان دخالتی نکنید و اتفاقا طوری نشان دهید که هر تصمیمی بگیرد شما حامیش خواهید بود و همراهیش می کنید. چون او الویت مهم و ارزشمند زندگی تان است.


در مورد توهین ها حرف های دیگران شنیدنشان به شدت سخت و آزاردهنده است اما یادتان باشد اگر به خودتان و کاری که می کنید ایمان داشته باشید حرف های دیگران تاثیر آنی خواهند داشت و نه پایدار 


بنابراین پیشنهاد می کنم کتاب جرات داشته باش را مطالعه بفرمایید.

و این چند اصل را مد نظر بگیرید


همراه همسرتان باشید

این قانونِ اصلی ازدواج موفق است. همان‌طور که شوهر فوق‌العاده‌ی من دیشب به‌یادم آورد، برای آنکه رابطه‌ای درست با خانواده همسرتان داشته باشید، باید مسائل را با هم حل کنید. فراموش نکنید هر دوِ شما درگیر این مسئله‌اید. هرگز همسرتان را در موقعیتی قرار ندهید که مجبور باشد بین شما و اقوامش انتخاب کند. با این کار او را در بن‌بستی بدون راه خروج گیر می‌اندازید. درعوض سعی کنید رابطه‌ی همسرتان با پدربزرگ و مادربزرگ، والدین و برادر و خواهرش را درک کنید و در صورت امکان از آن حمایت کنید. حتی اگر والدین همسرتان بسیار بد باشند، به‌هرحال پدر و مادر او هستند

حد و مرز زندگی تان را با توافق همسرتان مشخص کنید و بی واسطه حرف هایتان را بزنید

تا حد امکان از شخص سوم برای رساندن حرف‌تان استفاده نکنید. از همسرتان نخواهید که با خواهرش درباره‌ی کاری صحبت کند که باعث ناراحتی‌تان شده است؛ خودتان مستقیما صحبت کنید. اگر کسی اذیت‌تان کرد، هرچه‌سریع‌تر به او بگویید. گاهی اوقات مسئله جدی است، اما بعضی اوقات ممکن است سوءتفاهم باشد. خانمی با فردی ازدواج کرد که خانواده‌اش در آلمان بزرگ شده بودند. هروقت اعضای خانواده به آشپزخانه می‌رفتند، در را پشت سرشان می‌بستند و او معمولا در سالن تنها می‌ماند. او سال‌ها این وضعیت را تحمل کرد و سرانجام به خود جرئت داد که از مادرشوهرش بپرسد چرا درِ آشپزخانه را می‌بندد. مادرشوهرش جواب داد: «چرا؟ خب برای حفظ حرارت. ما همیشه در آلمان این کار را می‌کردیم». پس بستن درِ آشپزخانه هیچ ربطی به او نداشت! این سوءتفاهم فرهنگی که نه آن خانم متوجه‌اش شده بود و نه خانواده‌ی شوهرش، باعث ناراحتی چندساله‌ی او شده بود. 


مهربان و قاطع باشید یعنی مودبانه و پخته رفتار کنید.

از توهین و حمله به ویژگی‌های شخصیتی خانواده همسرتان خودداری کنید. برای مثال پدرزن جک یک بار فرزندش را «جَوگیر» نامید. جک گفت: «نوک زبانم بود که بگویم او به‌شدت زورگو است، اما خوشبختانه جلو زبانم را گرفتم. بااینکه جدّا او یک زورگوی واقعی است. 


پدر و مادرتان باید دوست‌تان داشته باشند، اما پدر و مادر همسرتان نه لزوما. بپذیرید که والدین همسرتان پدر و مادر شما نیستند و نباید چنین انتظاری از آنها داشته باشید. این نوع رابطه را «متفاوت» بدانید و نه «بهتر» یا «بدتر». برای اینکه این رابطه درست پیش برود، از مسائل کوچک بگذرید و بر سر مسائل اصلی مذاکره کنید.


یاد بگیرید شرایط را از دریچه‌ی نگاه خانواده همسرتان ببینید و اگر موافق چیزی نبودید، پخته رفتار کنید. برای مثال من از گوشت گوسفند متنفرم،‌ به آن لب نمی‌زنم و به‌ندرت می‌پزم. اما مادرشوهرم وقتی برای شام به خانه‌شان می‌رفتیم، گوشت گوسفند می‌پخت. بعد از چند سال دست‌و‌پنجه نرم‌کردن با گوشت گوسفند، متوجه شدم علت کارش خوشحال‌کردن همسرم است که از وقتی ازدواج کرده‌ایم، دچار قحطی گوشت گوسفند شده است! از آن زمان به بعد قبل از رفتن به آنجا سالاد می‌خورم تا همسرم بتواند با خیال راحت گوشت بخورد.

و یادتان باشد شوخ طبعی در مقابل آدم هایی که قصد تحقیر و تخریب دارند معجزه می کند.


شاد باشید🌹🌹🌹



 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha