2794

سلام. من يه مشکلی دارم که ازتون مشورت بخوام و کمکم کنيد . من چند ساله ازدواج کردم. از زمان مجرديم هميشه با خودم ميگفتم ميخوام مادرشوهرمو عين مامان خودم دوست داشته باشم و براش دختری کنم. اوايل ازدواجمم دقيقا همينجوری رفتار کردم. من کارمندم و شغلمم خيلی سنگينه اما مثلا هر روز با مادرشوهرم تلفنی حرف ميزدم يا ميرفتم ديدنش. يا با اينکه برام خيلی سخت بود اما وسط هفته دعوتش ميکردم بياد خونمون. تا اينکه يواش يواش مشکلات خودشو نشون داد و کم کم فهميدم نميتونم اونو مثل مادر خودم بدونم چون مادرم خيلی راحت از خطاهای من ميگذشت يا خيلی جاها نياز نبود من در برخورد باهاش خيلي مراقب رفتارم باشم چون مامانم ميدونه پشت رفتارهای من هيچي نيست اما مادرشوهرم از کوچک ترين رفتارهای من ناراحت ميشد. مثلا اگر برنامه بيرون رفتن ميگذاشت و من بخاطر خستگی کار ميگفتم نميتونم بيام ناراحت ميشد و به پسرش از من گله ميکرد. مادرشوهرم از اون زن هاست که ميخواد کلا زندگی پسرشو مديريت کنه و معتقد نقشش تو زندگی پسرش بايد خيلی پررنگ تر از همسرش باشه و از اول اين موضوع رو با کاراش به من نشون داد مثلا وقتی ميخواستيم خونه بخريم خودش با همسرم رفته بودن خونه رو ديده بودن و قرارداد بسته بودن بدون اينکه به من بگن و در واقع وقتی خونه خريده شده بود من ديدمش. يا اينکه همه کارهای مراسم عروسی رو مادرشوهرم خودش به تنهايی انجام داد و هيچ جا از من نظر نخواست و من حتی تا چند روز مونده بود به عروسيم نميدونستم مراسمم قراره کجا باشه و يا حتی خريدهای عروسی رو خودش تنها انجام داد و کلی چيزهای ديگه. متاسفانه اين وسط پدر و مادر خودم هم به عنوان بزرگترم اصلا نگفتن اين رفتار عادی نيست و مادرشوهرت نبايد اين کارها رو کنه و فقط طرف اونو گرفتن و بهم گفتن اهميت نده و اون مادرشه و بزرگش کرده و اين حرفا. حالا من سعی کردم روابطمو با مادرشوهرم محدود کنم و با رفتارم بهش بفهمونم اين زندگی من و همسرمه و شما نميتونی ما رو مديريت کنی اما مشکلم پدر و مادر خودمه. من تا ميام يکم زندگيمو دست بگيرم و شوهرمو بيارم سمت زندگی خودمون مامان و بابام شروع ميکنن دعوا کردن با من که چرا از مادرشوهرت دوری ميکنی چرا نميری سراغش چرا هر روز بهش زنگ نميزنی. در صورتی که من ميدونم روابط زياد با مادرشوهرم يعنی خارج شدن کنترل زندگيم از دستم . اصلا نميدونم چيکار کنم و نميتونم اين وسط هم خودمو هم پدر و مادرمو هم مادرشوهرمو راضی نگه دارم. لطفا منو راهنمايی کنيد. با سپاس فراوان


اطلاعات تکمیلی

سن 30 جنسیت زن شغل کارمند وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور کودک و بین فردی

باسلام

همانطور که خودتون متوجه شدید مادرشوهر شما کنترلگر و میل به مدیریت زندگی پسرش داره و در طول این مدت هم توانسته اینکار رو انجام بده و پسرشون هم همکاری لازم رو داشته... شما میتونید در قالب خاص و محترمانه و مشخصی با ایشون ارتباط داشته باشید. و هدفتون از اینکار رو برای دیگران حتی والدین خود نگید و البته گله و شکایت هم پیششون نکنید در واقع یه امر عادی جلوه بدید. و مهمتر اینکه شکایتی از مادرشوهر پیش همسرتون نبرید و خودتون رابطه رو مدیریت کنید . بنظر میرسه تاثیر پدر و مادرتون هم روی خود شما زیاده و یا شاید خیلی مسائل جزیی خود رو براشون بیان میکنید. در صورتی که شما به عنوان یک فرد بالغ تشخیص دادید چی برای حفظ زندگی مناسب هست باید با آرامش و ثبات و قاطعیت اون رو ادامه بدید و لازم ندونید برای همه شرح بدید و یا چند و چون ماجراها رو تعریف کنید . شاید والدین شما نگرانن زندگیت آسیب ببینه پس شما با حفظ احترامشون و کمتر تعریف کردن مسائل زندگی به اونها هم کمک میکنید. و باید روی مهارت حل مسئله و کنترل هیجان خودتون هم کار کنید در صورت تمایل توضیح خواهند داد.

تجربه شما

login captcha

خیلی ممنونم از توضیحاتتون. بله دقیقا همینطور هست که فرمودین. کنترل پدر و مادرم روی من هم بسیار زیاد هست و ممنون میشم برام بیشتر توضیح بدین