2794

فراموش نکردن حرفهای همسرم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 191 بازدید

با سلام و سپاس از پاسخگویی شما . 

همسرم حدود دوازده سال پیش قبل از آشنایی با من رابطه خوبی با خانواده خودش نداشت فردی زودرنج و مغرور ولی به عنوان یه همسر ایده آل، این که خانوادش تقریبا بی اطلاع باشند یا دیرتر بفهمن هر موضوعی رو تو این چند سال با توجه به میل خودش بود و همیشه میگفت مادرم از من که پسر بزرگش هستم خوشش نمیاد و فرق میزاره خودم مادرم و این حرف قبول ندارم ولی رفتارهای مادرش رو اصلا نمیتونم هضم کنم زبونی یه چیز ولی در عمل چیز دیگه، گذشت تا پارسال قبل عید من مجبور شدم برای انجام کاری به شهر خودم برم به جای ساعت ده صبح هفت صبح حرکت کردم و دلخور شد از من، این موضوع رو کرد بهانه و قهر سه سالش با مادرش رو که کلی واسطه فرستادن برای آشتی رو قبول نمی‌کرد پیشقدم شد و آشتی کرد و حرفی به من نزد اصلا، کلی بعد مسافرت دلخوری درست کرد و سو برداشت برای مسافرت یک روزه، فقط به خاطر اشتباه شنیداری پشت تلفن و حدود یک ماه کش داد و قرار مسافرتی که با خانواده من گذاشته بود کاملا کنسل کرد و موضوع آشتی رو پیش کشید از آشتی ناراحت نیستم از حرفهایی که شنیدم اون لحظه ناراحت شدم 

 این که من به خاطر آرامش تو این چند سال خانوادم گذاشتم کنار، اون زن خوبیه و تو بدی، تو منو و بچه رو ول کردی رفتی شهر خودت در صورتی که این مسافرت با اجازه خودش بود فقط ساعت عوض کردم تا زود برسم و برگردم، من خانواده دارم و دیگه فقط خانوادم برام مهم هستند، اسم طلاق آورد و گفت تو سیاه شدی برای من، این حرفها شده ملکه ذهنم شش ماهه گذشته خانوادش رفت و آمد دارن ولی تا قبل از این موضوع هیچ حس بدی نداشتم به مادرش فقط به خاطر این چند تا جمله کینه بدی ازشون به دل گرفتم نه این که بگم اونها گفتن قهر خودش اشتباه بود چون خواست بار گناهش رو کم کنه انداخت گردن من در صورتی که بارها خواستم آشتی بدمشون و چند بار این کار کردم احساس میکنم منو خراب کرد تا خودش آروم بشه تقصیر گردن من انداخت، تکیه گاه محکم رو از دست دادم، زندگیم الان آرومه مشکلی نیست اسم مادرش میاد از درون خشم دارم میگم اصلا تقصیر نداره اون زن، شدم سر تا پا نفرت کینه، نمیتونم به خودش بگم، باردارم و قند عصبی پیدا کردم چیکار کنم این حرفها رو فراموش کنم چطور کینه رو تمام کنم من دارم آزار میبینم این مدت نتونستم اصلا فراموش کنم به خاطر خودم و بچه ای که تو راه دارم فقط، آدمی نیست که من بگم این موضوع ناراحتم کرده هر چند  میدونه ناراحتم از این موضوع ولی نه تا این حد و میدونم میگه مشکل توست پس گفتنش به اون راه حل نیست فقط خودم باید بتونم اما چطور 

نمیدونم 

اطلاعات تکمیلی

سن 39 جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده و کودک

سلام دوست عزیزم

از صحبت هاتون مشخصه که شرایط براتون ناراحت کننده است. خیلی خوبه که این رو راجع به همسرتون می دونین که قابلیت صحبت کردن در این مورد رو الان نداره.

همسر شما بنا به دلایلی که من نمی دونم با مادر و خانوادش ارتباط خوبی نداشته و به نظر میاد که تمام محبت ها و توجهی رو که به خانوادش باید می داشته یک جا صرف شما کرده .محبت خانواده  و محبت همسر دو چیز جدایی هستند که ایشون هر دو رو معطوف به شما کرده. حالا بعد از مدت ها با یک سفر شما و صحبت هایی که گفتین پای تلفن شده و من اطلاعی از آنها ندارم نظرش برگشته و آشتی کرده که این هم می تونه نکته مثبتی باشه هم منفی.

موضوعی که شما گفتین و حرف هایی که همسر شما بعد از ارتباط دو باره با خانواده اش به شما زده هم می تونه مهم باشه هم نه خیلی .من روایت شما رو با توجه به دید شما شنیدم در نتیجه کمی حکم قطعی دادن در این رابطه سخت میشه.

اما نکته ای که شما بهتره که بهش توجه بکنید این است که در باره رابطه همسرتان با خانواده اش مداخله ای نکنید و نظری هم ندهید چه رابطه خوب باشه و چه بد، این رابطه مال ایشون هستش. برای اینکه روی رابطه شما تاثیر منفی نداشته باشه بهتر است که کنار یک گوشه بایستید و نگاه کنید.

حرف هایی که همسرتان به شما زده ناراحت کننده بوده و شاید هر کسی دیگر هم بود ناراحت می شد و حق ناراحتی دارین اما تا یک حدی. شما با مرور کردن این حرف ها فقط به خودتون آسیب می زنید. شاید همسر شما توی ناراحتی این حرف ها رو زده شاید هم قصد ناراحت کردن شما را داشته چون احساس کرده که شما اون رو ناراحت کرده این. در هر صورت شما یک مادر هستین و باید به فکر سلامتی خود و بچه تان باشید. هر وقت این افکار به شما حمله ور شدند سریع سعی کنید به چیز دیگری فکر کنید یا کتابی بخوانید یا فیلم ببینید یا هر چیز دیگری که حواستان را از آن افکار پرت کند. این ناراحتی ها در وهله اول به شما آسیب می رساند و اگر شما را ضعیف کند به نتیجه دلخواه این افکار رسیده اید.

این کینه ها و ناراحتی ها را دیگران در شما کاشته اند اما شما با فکر کردن به آنها دارین رشدشون میدین.


موفق باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

باور نکردن حرفهای اطرافیان

پاسخ سلام و وقت بخیر خیلی متوجه نشدم که زود باور بودید و الان کمتر اعتماد میکنید؛ از طرفی فرمودین هر کس حرفی میزنه ناراحت میشین. این مشکل میتونه ناشی از ضعف در شناخت ارزش هاو اهداف تون باشه .مثلا اینکه هن...

حرفهای نامناسب دختر 8 ساله

پاسخ سلام. قطعا" وجود و حضور خواهرش بی تاثیر نیست،اما باید توجه بفرمایید که توی چه موقعیتهایی بیشتر انجام میده؛ جلوی پیش آمدن و ایجاد اون موقعیتها رو بگیرید. از طرفی خودتون،همسرتون و اطرافیان نزدیک باید سع...

حرفهای جنسی کودک ۸ ساله

پاسخ سلام وقت بخیر این حرف کاملا صحیح است که کنجکاوی های جنسی کودکان امری طبیعی است ،ولی این کنجکاوی‌ها هم در هر محدوده سنی متفاوت است . کمی توجه این کودک ۸ ساله بیش از اندازه به این موضوع جلب شده و حتی م...

احساسات ناخوشایند نسبت به حرفهای مادرشوهرم

پاسخ سلام ممنون از اینکه ما را انتخاب کردید .دوست عزیز بهترین کاری که می توانید انجام دهید تغییر افکار است . و باید افکار منفی خود را به سوی افکار مثبت سوق دهید .باید ها و نباید ها را در زندگی خود کمتر کنی...