غم از دست دادن دوست

سلام . من یه دوست داشتم که سال آخر دبیرستان با هم دوست شدیم تو مدرسه. من اون سال رفتم دانشگاه ولی اون تا دیپلم درس خوند. دانشگاه شهر دیگه ای  بودم و کمتر هم دیگه رو میدیدیم تا اینکه اون ازدواج کرد و بعد تقریبا نه ماه در دوران عقد طلاق گرفت ازدواجشون سنتی بود و مادرشوهرش کاری کرد که پسره دوستمو طلاق بده. بعد چند ماه بعد یه روز زنگ زد گفت مادرم فوت کرد. بعد از فوت مادرش وارد یه حرفه ای شد و وضعشون یه کم رو به راه شد. و درگیر مریضی دیابت و کلیه شد. اون دو تا خواهر و دوتا برادر داشت. یه خواهرش که از همه بزرگتر بود درگیر یه مریضی پوستی از بچگی بود و مجرد مونده بود. تو این گیر و دار من و اون هم رابطمون کمرنگ شد .چون مثل گذشته ها نمیتونستیم همو ببینیم هم اون کارش سنگین شده بود هم من سرکار میرفتم. بعد از چند وقت شنیدم که باباش فوت کرد. و اون و خواهر مجردش دوتایی تنها موندن. ما در دوران دوستی با هم قهر و آشتی هم میکردیم . من هم ازدواج کردم ولی متاسفانه زندگیم دوامی نداشت و شوهرم بعد شش ماه بعد از عروسی فوت کرد و اون فقط مراسم ختم شوهرم اومد من هم دیگه بهش زنگ نزدم تا اینکه شنیدم دوستم در اثر مریضی دیابت و کلیه فوت کرد. من خیلی داغوونم . تازه داشتم با غم از دست دادن شوهرم کنار میومدم که دوباره داغوون شدم. خیلی برام سخته. ما با هم خاطرات تلخ و شیرینی داشتیم و مثل همه دوستی ها قهر و آشتی زیادی هم  داشتیم.