2794

بی توجهی همسرم نسبت به من

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 65 بازدید

سلام. پنج ساله ازدواج کردم و روز به روز از همسرم بیشتر فاصله میگیرم. ما با هم دوست بودیم و بعد از کلی سختی و مخالفت به هم رسیدیم. تو دوران دوستی و حتی دوران نامزدی خیلی بهم محبت میکرد اما از وقتی ازدواج کردیم رفته رفته روز به روز محبتش کمتر و کمتر شد طوری که الان اصلا بهم محبت نمی کنه. فکر میکنه اگه چیزی بخوام و بخره یعنی محبت در صورتی که من شدیدا به محبت زبونی نیاز دارم. قبلا خیلی حرفهای عاشقانه میزد اما الان کلا حرف نمی زنه. از سر کار میاد دراز میکشه جلو تلویزیون تا آخر شب و آخر شب هم بوسم میکنه و میخوابه. من خیلی تنهام به دلایلی . نه مادری نه خواهری نه برادری. واقعا مشکل کمبود توجه پیدا کردم و همسرم اصلا بهم توجه نمی کنه. با خانواده ش هم کلا مشکل دارم زبونشون خیلی تلخه و همش کنایه میزنن و فوق العاده خودخواه و  از خود راضی هستن و یه جورایی ازشون متنفرم. بخاطر بی محبتی نسبت به رابطه جنسی شدیدا بی علاقه شدم و به زور رابطه برقرار میکنم و هیچ اشتیاقی ندارم. با همسرم هر چی در این مورد صحبت میکنم نه حاضره خودشو اصلاح کنه نه حاضره بیاد مشاوره. دیگه به جایی رسیدم بعد پنج سال اشتیاقی به ادامه این زندگی ندارم و مدام به طلاق فکر میکنم و به همین دلیل از بچه دار شدن فرار میکنم. همسرم از هیچکس حرف شنوی نداره که بگم باهاش حرف بزنه میگه خودم بلدم چطوری زندگی کنم. دیگه به جایی رسیدم که فکر میکنم یه نوکر تو خونه هستم که صبح تا شب بشورم و بپزم و شب هم برای شوهرم بریز و بپاش کنم! ما حتی یک کلمه هم با هم حرف نمی زنیم. چند بار تا حالا بهش گفتم طلاق بگیریم میگه باشه درست میشم اما بازم همونه. دیشب بهم میگه من محبت کردن رو بلد نیستم کسی نبوده بهم یاد بده تو بهم بگو تو بهم یاد بده چیکار کنم! عجیبه! آخه دوران دوستی و نامزدی بلد بود اما از وقتی خیالش راحت شد زنش شدم دیگه محبتش تموم شد! دیگه خسته شدم . اصلا دیگه بهش علاقه ندارم و شدیدا سرد شدم چه عاطفی چه جنسی. هر بار گفتم جدا شیم راضی نشد دارم به خودکشی فکر میکنم. لطفا راهنماییم کنید

اطلاعات تکمیلی

سن 27 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست گرامی
در رابطه ای که هستید نیاز به تایید و توجه و دوست داشته شدن دارید که طبق گفته هاتون براورده نمیشه و این شمارو ناراحت و دلزده کرده و درمانده شدید چون خودتون به تنهایی نتونستید همسرتون رو مجاب کنید به نیاز شما توجه کنند 
تلاش کردید همسرتون روبرای مشاوره ببریداما موفق نشدید. خوب نیامدن همسرتون دلیل برناکامی نیست بلکه خود شما به تنهایی می تونید  مشاوره بگیرید و به کمک مشاور از رابطه و نوع رابطه تون آگاه می شوید و کمک حرفه ای بگیرید به نظر می رسه این عدم ارضای نیازها و تنهایی خلق شما رو افسرده کرده و ارتباط با یک مشاور می تونه بسیار کمک کننده باشه 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha