سلام دوست عزیز
با توجه به نوشته تان و میزان شدید وابستگی همسرتان یک عذاب وجدان و احساس وظیفه نسبت به خانواده ذهن همسرتان را فراگرفته. و راه اصلی حل آن یاری گرفتن از مشاور خانواده است تا کمک کند این بند ناف بریده شود.
اما راهکارهای زیر می تواند به شما کمک کند:
1- همسرتان را متوجه این موضوع کنید که عدم وجود مرزهای مشخص بین خانواده اصلی خود که همسر و بچه اش و خانواده خود می تواند سبب بروز اختلاف و فاصله بین شما شده است. به آرامی و با احترام با او صحبت کنید، شما یک زوج هستید پس او را متقاعد کنید؛ به او بگویید پدر و مادرش مشاورهای خوبی هستند و شما میتوانید از آنها راهنمایی بگیرید اما در نهایت باید با همفکری یکدیگر تصمیم نهایی را بگیرید.
عشق و علاقه خود را به او بدهید و اجازه دهید از نگرانی ها و ناراحتی های ذهنی اش که او را به سمت خانواده می کشاند حرف بزند.
2- در زمان گفتوگو با همسرتان پیشداوری نکنید؛ به مواردی که اتفاق افتاده و به صورت تجربی پیش آمده اشاره کنید و روی موارد موجود اظهار نظر کنید. سعی نکنید او را قانع کنید فقط با احساساتش همدلی نمایید تا او حس خوب امنیت در کنار شما را بگیرد.
یادتان باشد تحقیر، توهین یا تمسخر ونادید انگاری و حالت دفاعی (لجبازی) رابطه تان را سرد می کند
3- او را متهم نکنید تنها آثار کارش را به او گوشزد کنید. در زمان و مکان مناسب بدون کشاندن حرف به خانواده همسرتان حتی اگر او گفت باز گیر دادی به خانواده من بگویید حرف من در مورد چارچوب زندگی خودمان است و مطمئن باش منظورم با آنها نیست.
4- با همسرتان ارتباط صمیمیتری داشته باشید تا او شما را محرم بداند و احساس نزدیکی بیشتری با شما بکند. با او صحبت کنید تا او نیز تشویق شود حرفهایش را به شما بزند. به مرور زمان این کار می تواند کمک کند شما الویت زندگی همسرتان باشید و در آن هنگام است که می توان مرزهای مشخص تری برای زندگی تان اعمال نمایید.
ایجاد تغییر نیاز به پذیرش دارد یادتان باشد درک اینکه من خانواده ای دارم و وظیفه اصلی من محافظت از آنهاست در افراد وابسته فرایندی کند و طولانی ست و نیاز به صبوری و عشق زیاد به زندگی را می طلبد.🌹🌹🌹
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید