سلام. یه خانوم ۲۵ ساله ام .یک سال و نیم ازدواج کردم. قبل ازدواجم شوهرم چند سال خواستگارم بود که خانوادم جواب رد بهشون میدادن. و بالاخره باهم ازدواج کردیم. من با خانواده شوهرم زندگی میکنم. با خانواده شوهرم مشکلی ندارم. و همینطور با شوهرم در زندگی خصوصی مان مشکلی نداریم. تنها مشکلم با شوهرم عدم رفت و آمدش با خانوادم هست. ایشون بعد ازدواج چند بار منزل پدر من دعوت شدند و هر بار از رفتن به اونجا امتناع کردن. به خانوادم روی خوش نشون نمیدن. طوری که چند روز پیش مادر و برادرم رو در خیابون دیدن و باهاشون سلام و علیک نکردن. هر بار که میپرسم مشکلت چیه میگن که خانوادت چند سال به من جواب رد دادن. در صورتی که در دوران عقد و نامزدی همه چی خوب بود. و قول داده بود گذشته رو فراموش کنه. من خانوادم رو خیلی دوست دادم. نمیخواهم از شوهرم دلگیر باشن و دوست دارم این مسئله حل بشه .این قضیه منو عذاب میده بخصوص وقتی فکر میکنم من بخاطر خانواده شوهرم دارم باهاشون تو یه خونه زندگی میکنم ولی شوهرم حاضر نیست بخاطر من گذشته رو فراموش کنه و با خانوادم دوست بشه. امروز تصمیم گرفتم وسایلم رو جمع کنم برم خونه پدرم. و به شوهرم بگم یا رفتارش درست کنه و یا اینکه منم در تلافی کار اون دیگه با خانوادش زندگی نمیکنم و زندگی مستقل میخواهم. نظرتون چیه ؟
ببینید همسرتون دلخور هستن و اینکه بخواهید تلافی کنید یا مقابله به مثل کنید اوضاع بدتر میشه .بهتر است تلاش کنید سعی کنید ارتباط بیشتر بشه و محبت خانواده تون رو نسبت به همسرتون براش ملموس تر بشه .
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید