2794

با سلام خدمت مشاور گرامی و ضمن عرض ادب میخواستم در مورد مسائلی از علم شما استفاده کنم. بنده خانمی بیست و هشت ساله، دارای مدرک لیسانس و مشغول کار تدریس میباشم. مدت دو سال هست که با یکی از بستگان ، آقایی سی و چهار ساله و راننده ماشین سنگین ازدواج کردم و البته یک سال هم نامزد بودیم و پس از یک سال باردار شدم و به علت عدم حضور مدام همسرم بخاطر نوع شغلشون بعد از ماه چهارم بارداری شب ها برای خواب منزل مادرشون میرفتم و چون خانواده خودم شهرستان هستند تحمل این شرایط برام بسیار سخت بود و مجبور به تحمل بودم! و در آخر نیز متاسفانه نوزادم بعد از تولد به علت مشکل قلبی بیشتر از چند روز زنده نموند و اینم دردی شد رو همه دردایی که داشتم. همسرم پسر بزرگ خانواده هستند و با ماشینی که پدرشون براشون ارث گذاشته مشغول کار هستند و باوجود اینکه مادرشون حقوق مستمری دارند اما بخاطر همین شراکت خرج خونه اونا رو هم میدن و لازم به ذکره که اصلا شرایطشون عادلانه نیست!قبل از ازدواج و در مراسم خواستگاری همه این مسائل مطرح شد و من پذیرفتم اما متاسفانه بعد از ازدواجمون ایشون مدام تحت فشار خانواده هستن و با وجود شرط من قبل از بارداری که بهم قول داده بودن بیشتر پیشم باشن ولی متاسفانه بعلت فشار خانواده میسر نشد و من علاوه بر تحمل تنهایی در اون دوران مجبور به تحمل مشکلات خانوادگیشون هم بودم چون یکی از برادرهای ایشون اعتیاد دارن و همیشه دردسر درست میکنن و همین موضوع کمترین آرامشی برای ما نذاشته بود و من در اون شرایط همیشه استرس داشتم. این رو هم بگم که ما در خونواده مون با وجود تنگدستی همچین مسائلی نداشتیم و واقعا برام سخت بود تحمل این شرایط! با وجود اینکه همسرم بسیار مرد مهربان و با درکی هستند اما همین شراکت کاری باعث شده ما کمترین استقلالی نداشته باشیم و مادرشون از همین موضوع برای کنترل غیر مستقیم زنگیمون و وابسته کردن هرچه بیشتر همسرم به خودشون استفاده میکنن و چون خونواده من ازمون دورند و حتی همسرم بعد از یک سال و مدتی که من بعد از زایمان کنار خونواده ام بودن خونه پدر من نیومدن و من مدام مجبورم باخونواده ایشون رفت و آمد داشته باشم و همین موضوع خیلی آزارم میده! ایشون هرچی درآمد دارن بدون اینکه من حتی از مقدارش مطلع باشم همه رو میدن دست مادرشون و وقتی هم من چیزی میگم میگه چه فرقی میکنه مادرم داره پس انداز میکنه!! ناگفته نماند من همون اول بهشون گفته بودم که استقلال مالی برای من خیلی مهمه و ایشون از این ویژگی من باخبر هستند و بسیار ناراحت هستم از اینکه شراکتشون عادلانه نیست و من بعد از تحمل این همه سختی و دوری و کنار اومدن بااین شرایط حتی کمترین نقشی در امور مالی زندگیمون ندارم! مسئله دومی که آزارم میده سعی مادرشون در وابسته کردن همسرم به خودشون و تلاش برای حرف شنو کردن همسرم فقط از خودشونه و دخالت غیر مستقیم توی زندگیمونه! ما بعد از ازدواجمون حتی یه مسافرت دو نفره باهم دیگه نداشتیم و همسرم حتی اگه بروز نداده باشه مدام انتظار دارن من همه جوره هوای مادرشون رو داشته باشم با وجود اینکه خودش حتی ماهی یک بار هم از خونواده من حتی تلفنی خبر نمیگیره و منم بارها بهشون گفتم که احترام متقابله! مسئله سوم اینه که این تنهایی و دوری از خونواده ام واقعا من رو آزار میده و بخصوص بعد از زایمانم ترسم از تنها موندنم تو خونه و از طرفی هم با این وضعیت روحیم به شدت احساس غربت میکنم و هر موقع به همسرم میگم فقط سعی در آروم کردن من دارن و گاهی حس میکنم حتی ذره ای نگران من نیستن برعکس وقت هایی که همه جوره نگران مادرشونن باوجود اینکه ایشون اصلا تنها نیستن و ماشالله دور و برشون شلوغه! هر بار بهشون میگم در این شرایط که خودشون روزها خونه نیستن و منم تنهام بریم شهر پدری من خونه بگیریم تا حداقل من اونقدر غصه نخورم و نزدیک اونا باشم و واقعا از نظر شغلی برای ایشون فرقی نمیکنه کدوم شهر زندگی کنیم قبول نمیکنن و یا الکی امیدوارم میکنن!خیلی از مسائلی که خدمتتون عرض کردم از جمله شراکت شغلی ایشون با خونواده و دخالت خونواده شون تو زندگی خصوصی ما و کنترل های بی جاشون و دوری من از خونواده ام و همه و همه باعث شدن من به عنوان همسر ایشون احساس بی ارزشی کنم و به این باور برسم که چیزی به اسم زندگی خصوصی برای ما وجود نداره.در ضمن درگیر کردن مدام ما تو مسائل برادر بیمارشون آرامش رو از زندگی ما گرفته و من واقعا خسته شدم و دیگه تحمل این شرایط برام غیرممکن شده! از شما مشاور گرامی درخواست راه حل دارم  و چطور میتونم به این مشکلات غلبه کنم!؟ با تشکر.




اطلاعات تکمیلی

سن 28 جنسیت زن شغل دبیر وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

با سلام خدمت شما

خوب به نظر میرسه شما به طور کلی از همسرتون رضایت دارید و فقط در مسئله مالی با ایشون اختلاف نظردارید که معمولا دراکثر خانواده هایی که شراکت مالی دارند این مشکلات وجود دارند به شما توصیه می کنم وارد بازی رقابت با مادر همسرتون نشید چون از همین ابتدا شما بازنده هستید بلکه تلاش کنید با صبوری صمیمیت بین خودتون و همسرتون رو بالا ببرید وخیلی روی مواردی که فرمودید پافشاری نکنید بلکه متمرکز شوید. روی روابط خودتون و همسرتون و بهبود روابطه به این علت که همسرشما احساس مسئولیت بالایی نسبت به خانواده شون دارند و این یکی از ویژگی های شخصیتی ایشون هست و تا وقتی هم که خودشون نیاز به تغییر رو احساس نکنند شما کار چندانی نمی تونید انجام بدیدبه شما پیشنهاد می کنم برای اوقات تنهایی خودتون دوستانی داشته باشیدو یک کار هنری یا ورزشی و یا هر علاقمندی دیگری که دارید. رو در کنار کارتون دنبال کنید تا از این طریق احساس بهتری رو تجربه کنید 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha