با سلام
من دو ساله ازدواج کردم و چند ساله شوهرمو میشناسم
مرد مومن و خوبیه و به پاکی معروفه و ...ولی متاسفانه بعضی مواقع نگاهاش منو اذیت میکنه
چند باره که یکی از دوستامو که میبینه خیلی واضحه برمیگرده با نگاه دنبالش میکنه یه بارم من واکنش نشون دادم که خیلی عصبی شد و داد و بیداد وحشتناک که من از اون وقت میترسم ازش
میگم من بخوام بدچشم باشم جلو تو تابلو نمیکنم
یکی از دخترهای فامیلشونم که کلی ازش کوچیکتره به یه نفر گفته بوده که قبل ازدواج با شوهر من رابطه داشته البته این از طریق کسی به گوشم رسید اونم چشمم رو بستم و بهشم گفتم و بعدها چند بار پاییدمش تو جمع که هستیم دزدکی نگاش میکنه و این حال منو بد میکنه
از اون ور به من محبت میکنه و میگه دوستم داره ولی از اون ور نگاهاش منو آزار میده و من میدونم الکی شک نکردم و ....و واقعا نگاه میکنه
هروقت متوجه میشم از زندگی زده میشم
اخلاقای بد داره ولی خب بلاخره هیچ کسی کامل نیست ولی این موضوع برام قابل تحمل نیست
لطفا شما منو راهنمایی کنید چطور باهاش کنار بیام و...
از اون طرف من خودم مشکل نازایی هم دارم و حدود چند ماهه فهمیدم دوسه بار جدی بهش گفتم مزاحم خوشبختیت نمیشم و اگر واقعا بچه دار نشم نمیزارم تو هم در حسرت بمونی و از زندگیت میرم ولی اون میگه حرفشم نزن و قبول نمیکنه و ....
ولی من خستم از خودم و از زندگی که نمیتونم باور داشته باشم بخاطر فقط خودم چون بارها که این حرفو زدم گفته مگه من از فلانی که بچه گیرش نیومد کمترم که زنش رو ول نکرد و ....
ممنون از راهنماییتون
شما بگید من چجور بهش بگم که واکنش بد نشون نده؟؟
و اینکه شوهرم واقعا از هر لحاظ مرد خوبیه و من ازش راظیم حتی به پاکیش ایمان دارم همیشه سرش پایینه جلو زن ها فقط این دو مورد اینم شاید حساسیت و وسواس خودم باشه بخاطر همین هنوز ایمان ندارم به این موضوع و....با اینکه اذیتم میکنه