مادر بداخلاق و عصبی

سلام. تا جایی که یادمه مامانم همیشه عصبی و رنجور و ضعیف و درمانده بود که همه فکر و ذکرش پیش مامانش و خواهر و برادراش بود.

به قول خودش همیشه آبرو فقط برایش مهم بود از کسی دلخور و ناراحت میشد بروز نمیداد به جایش سر من و برادرم خالی میکرد. تو بچگی یا مسخره ام میکرد یا سرزنشم. هیچ وقت ازمون راضی نبود تمام ناراحتیشو سربچه هاش خالی میکرد. هیچ وقت حوصلمون رو نداشت همیشه به قول خودش ففط پیش مامانش احساس آرامش میکرد. یادمه باغ که میرفتیم با چه زحمتی برایش تمشک میچیدم با دستای خونی شده به خارهایش برایش می آوردم سرم داد میزد خوب من چیکار کنم . بعد هرچی چیده بودم میداد به خاله هایم و...

چیکار کنم به خاله ام و مامانم بگم چون اونا خدای مامان منن؟؟ به نظرتون چیکار کنم. وقتی میبینم برادرم هنوز میخوام به مامانم کمک کنه ولی مامانم فقط مسخره و سرزنشش میکنه قلبم میسوزه . برادرم خیلی وقته معتاد شده و اغلب نمی تونه پیش مامان بداخلاق و ایراد گیرم بمونه . پدرم هم فوت کردند 

تورو خدا کمکم کنید من چیکار کنم؟