سلام به شما خانم جوان
احساس نگرانیت رو درک میکنم و طبیعیه که تداعی خاطراتی همراه با توهین و تحقیر چقدر میتونه عذاب آور و ناراحت کننده باشه. اما میتونی از این زاویه هم نگاه کنی که این هم بخشی از زندگیت هست و شاید لازم بوده که تجربه اش کنی و میتونه منجر به شناخت دقیق تری نسبت به خودت بشه.
برای ایجاد یک رابطه ی خوب و سالم و متعادل لازم هست که ابتدا خودمون از یک شخصیت متعادلی برخوردار باشیم که حاصل شناخت صحیح و دقیقی از خودمون هست. خیلی خوبه که شما از شرایط مناسبی برخوردار هستی اما به این هم فکر کن که چقدر برای ازدواج از آمادگی روانی برخوردار هستی به این معنا که چقدر خودت رو، نقاط قوت و ضعفتو، علائق و اشتیاقت رو، ترسها و نگرانیت رو، اهدافت رو، توانمندیها و مهارتهایی که داری و میتونی داشته باشی رو و خیلی نکات دیگری که وجود دارند رو میشناسی.
انگیزه ازدواج برای شما چی میتونه باشه؟ چقدر از شخصیت مستقل یا وابسته ای برخوردار هستی؟ معیار انتخابت چه چیزهایی هستن؟
و نکته مهم این که خشم و ناراحتی که از همسر سابق و حتی خودت داری رو ببینی و بشناسی و برای بهبودشون تلاش کنی و بعد به ارتباط و نهایتا ازدواج دیگری فکر کنی که مبادا با زخمها و ناراحتیها و ترسهای حاصل از تجربه قبلی وارد رابطه جدیدی بشی که بسیار آسیب زا هست.
من پیشنهادم این است که برای رسیدن به این منظور از همکاران روانشناس به طور حضوری کمک بگیری و بعضا در کارگاه های خودشناسی شرکت کنی و بیشتر روی خودت متمرکز باشی تا به یک سطحی از اعتماد و اطمینان دست پیدا کنی و اون موقع هست که میتونی انتخاب مناسب تری داشته باشی هر چند که در نهایت هیچ ضمانتی وجود نداره و خیلی مسائل در کنترل و حیطه ی پیش بینی ما نیست. اما آنچه که ضرورت پیدا میکند این است که ما خودمان را به مهارتها و دانش و آگاهی و چگونگی استفاده از آنها و شناخت صحیحی از خودمان مجهز کنیم😊☺
شاد و سلامت باشید
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید