سلام دوست عزیز
نظر شما این هست که دعواهای اوایل ازدواج شما به دلیل بیتجربگی خودتون و دخالت دیگران بوده. خیلی از دخالتهای مردم در زندگی عزیزانشون واقعا از سر محبت و دلسوزی هست؛ نه خدای نکرده بدجنسی و سوء نیت. ولی این، در اصل ماجرا که دخالت کردن هست، تغییری ایجاد نمیکنه. شاید از حرف من ناراحت بشید. میخوام بگم شما هم با همین نیت خیرخواهانه تلاش کردین به خواهرتون یک چیزهایی رو یاد بدین. ممکنه خواهر شما یا هر فردی که به جای ایشون باشه، این مداخلهی شما رو به پای محبتتون بذاره یا دخالت یا ... باز هم تاکید میکنم که نیت شما حتما خیرخواهانه بوده و نمیخواستید خواهرتون هم به دلیل کمتجربگی، مشکلاتی مشابه مشکل شما رو تجربه کنند. خیلی از ما به همین دلیل در زندگی عزیزانمون وارد میشیم و بعد شاید ناخواسته خودمون و او رو دچار مسائل دیگری کنیم. پیشنهاد میکنم تا وقتی خواهرتون از شما مستقیما درخواست کمک نکردن، بهشون توصیهای نکنید و اگر مسالهای بود که فکر کردید نیاز به کمک حرفهای دارن بهشون پیشنهاد بدید از یک فرد متخصص بیطرف، کسی که دوست یا عضوی از خانوادهی شما نباشه کمک بگیرن.
عزیزم من متوجه نشدم همسر شما در چه شرایطی برمیگردن به گذشته و مثلا میگن "تو دوران عقدمون رو تلخ کردی". یعنی مثلا از در وارد میشن. شما میگید سلام. ایشون میگن تو دوران عقدمون رو تلخ کردی؟! مسلما اینجوری نیست. یک زمینهای وجود داره و بعد بحث به جاهای دیگه کشیده میشه. توصیهی بنده برای شما این هست که هر قدر با همسرتون، خواهرتون، دوستتون و هر فرد دیگری صمیمی هستید، همیشه حواستون باشه حرف یک نفر رو برای یک نفر دیگه بازگو نکنید. چون شما از سر صمیمیت و به قول خودتون، احساس یکرنگی یک مسالهای رو دربارهی دیگران بازگو میکنید که شاید اصلا لزومی نداشته باشه طرف مقابلتون این رو بدونه. و بعد ممکنه رفتاری داشته باشه که باعث ناراحتی و پشیمانی شما بشه.
ببینید اگر همسرتون مثلا از پدر شما ناراحت هستند و بابت حرفی که سالها پیش، پدر شما به مادر ایشون زدن، توقع عذرخواهی از پدرتون دارن، چرا این رو به شما میگن؟ مگه شما مسئول رفتار پدرتون هستید؟ هیچوقت مسئولیت رفتار هیچکس به جز خودتون رو به عهده نگیرید. اگر همسرتون واقعا نیاز به شنیدن عذرخواهی دارن، میتونن برن در این مورد با پدر شما صحبت کنند و بگن بابت حرفی که سالها پیش به مادرم زدید باید از من عذرخواهی کنید. اینکه این حرف رو نگن یا بگن و چه جوابی بشنون و ... مساله و تصمیم همسرتون هست. و بهتره شما کلا خودتون رو از این ماجرا کنار بکشید. بعد از مدتی همسرتون متوجه میشن شما پاسخگو نخواهید بود و خودشون لازم هست گاهی مسائلشون با دیگران رو حل و فصل کنن.
ضمن اینکه ما همیشه به زوجها میگیم حتی برای دعواهاتون هم قاعده داشته باشید و فقط دربارهی خودتون صحبت کنید. تحت هیچ شرایطی قرار نیست به خانوادهی همدیگه توهین کنید. و اینکه در هر موردی صحبت میکنید، فقط دربارهی همون مورد حرف بزنید. اینکه هر بار توی بحث بخواهید برگردید به گذشته و از اول دعوا و دلخوریها رو مرور کنید واقعا چه کمکی بهتون میکنه؟ اگر همسرتون علیرغم صحبتهای شما باز هم برمیگردن به گذشته، شما بحث ایشون رو ادامه ندید. فقط یادآوری کنید که قرارتون با هم چی بوده و بعد حرف رو عوض کنید. یا موقتا به کار دیگری مشغول بشید که بحثهای تکراری دوباره شروع نشن.
با خوندن نوشتهی شما احساس کردم که خشمگین هستید. ازتون میخوام یک روزی که حس بهتری دارید، کمی بیطرفانه به گذشته فکر کنید. گاهی ما بدون اینکه متوجه باشیم، رفتار بد خانوادهی خودمون رو کماهمیتتر از رفتار بد خانوادهی همسرمون میبینیم. دلیلش میتونه علاقه و خاطرات مشترک ما با خانوادهی خودمون باشه. میخوام بهتون بگم این نگاه که ما بد نکردیم ولی خیلی بد دیدیم، واقعا داره شما رو آزار میده. به قول خودتون هیچ زندگیای بی تنش نیست و گذشتهها هم گذشته. شما میتونید در این موقعیت کمی با سیاستتر برخورد کنید. استراتژی جر و بحثتون رو کمی تغییر بدید. خیلی محترمانه به همسرتون بگید که ازش چه انتظاری دارید و خودتون هم سعی کنید کمی تغییر در رفتار و گفتارتون مشهود باشه تا به مرور زمان، شاهد تغییر رفتار متقابل همسرتون هم باشید.
به خدای بزرگ میسپارمتون
سلام و ممنون از راهنمایی های مفید شما. درست است واقعا من مسئول حرف های بقیه نیستم. همانطور که شوهرم را هم مسئول حرف دیگران نمیدانم و بعد از دوران عقد هیچگاه به خاطر حرف کسی با او بحث نکرده ام. خودش هم میگوید اگر حرفی شنیدی همان موقع جواب بده و اگر نتوانستی جواب بدهی به من نگو. در مورد یادآوری گذشته این که او زمانی که خوشی های دیگران در دوران عقد را میبیند انگار داغ دلش تازه میشود و دوباره میگوید. با اینکه فرد تحصیل کرده ای هست و یکی از موضوعات بسیار مورد علاقه اش فلسفه اخلاق هست ولی به قول خودش همیشه نمیتواند به اصولی که میداند عمل کند.
بله گذشته تلخ بود و کم تجربگی ما و خانواده هایمان و دلسوزی برای فرزندانشان باعث آن بود.
و اینکه واقعا هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد من نباید حرفی را که مربوط به خانواده ام بود و به شوهرم ربطی نداشت را پیش او بازگو میکردم ولی آیا باید همیشه حرف هایش را تحمل کنم.
البته به قول خودش هر کار بدی تاوانی داره!
باز هم ممنون از راهنماییتون.