اختلاف شدید خواهرم با همسرش

سلام مشاور محترم خواهرم حدود ۲۵ سال ازدواج کرده با مخالفت شدید پدر و مادرم چون زن داداشم خواهر شوهرش میشه و نقش پررنگی توو زندگی خواهرم داره مخالفت خانوادم بخاطر خساست بی فرهنگی خانوادش  و خیلی چیزای دیگه بود یک هفته بعد عروسیش شروع به کتک زدن خواهرم کرد و بقول معروف گربه رو دم حجله کشت از اون زمان به بعد ترس شدیدی از شوهرش داشت به بهانه پسر دار شدن کلی خواهرمو زجر داد مجبور شد سه تا بچه بدنیا بیاره تا سومیش پسر شد حتی توو زمان بارداری اولش میخواسته خودشو جلو ماشین بندازه که برادرشوهر عوضیش میکشدش کنار محکم میزنه توو گوش خواهرم قلبم آتیش میگیره وقتی مظلومیت خواهرمو میبینیم اینقدر اذیتش کردن تا الان سه بار دست به خودکشی زده یبارم موقعی که حامله بود خواهرمو کتک میزده مادرشورش بجای این که جلوشو بگیره میگفته طلاقش بده حتی زمان ویارش میگفت حق نداری حالت تهوع داشته باشی نصف شب حالش بد میشد یواشکی میرف دستشویی شوهرش نفهمه هرکار کردیم طلاق بگیره بخاطر بچه هاش میگه نمیتونم الانم خیلی میترسه ازش حتی خرج خونش مامانم بهش میداد تا قبل شاغل شدنش زنداداشم هی برادرشو پر میکرد رو سر خواهرم میفرستاد اونم تا میتونس زجر خواهرم میداد خدا شاهده هیچ وقت ما این کارا رو با زن دادشم نکردیم خانواده خیلی بدین الانم بعد این همه سال بازم زندگیش تغییری نکرده چون تن به ظلم این نامرد میده مثلا الان مریض شده دهنش زخم شده که ایشالله سرطان بشه خواهرمم میگرن داره میگه چند روز پیش از سرکار اومدم خونه سرم درد میکرد خوابیدم گفت با فحش بیدارم کرده چرا زمانی که من مریضم تو مریض میشی باید به من برسی خواهر بی عرضه من پا شده دست دست آبمیوه بهش میده بهش میرسه حتی نمیذاره خونه ما بیاد وقتی میاد میدوه میره توو تراس حرف میزنه که صدای خیابون باشه نفهمه خونه ما اومده توو این چند سال فقط خواهرم اجازه داشت سالی دوباره خونه ما بیاد که وقتی برمیگشت طلافی شو سرش درمیاورد که ما پرش کردیم در صورتی که خواهر خودش هر هفته خونه مادرش هست الان نمیدونیم چیکار کنیم خواهرم چیکار کنه بچهاش میگن جدا نشه بخدا صورتش پر غم مثلا کتکش زده فحشش داده بهش پیام میده خواهرم باید جوابش بده شما کمک کنید