دخالت بیش از حد مادرشوهر

سلام

من ۵ ساله ازدواج کردم. خرداد ماه امسال پسرم به دنیا اومد. 

متاسفانه خانواده همسرم خیلی توی زندگیم و الانم توی بچه داریم دخالت میکنند. البته با سیاست ! 

غیرمستقیم به همسرم میگن چیکار کن کجا برو کجا نرو... همسرمم عاشق مادر و خواهراش  ... یعنی جایی باشیم که اونا هستن منو نمی بینه... با اینکه مطمئنم منو دوست داره ولی من اولویت اولش نیستم.. من نمیگم به اونا محل نذاره یا قطع رابطه کنه (مثل ۳ تا برادرشوهر دیگه ام که تقریبا قطع رابطه هستند) ولی متاسفانه برای من پیش اونا ارزشی قایل نیست. تا وقت خالی پیدا میکنه ما رو هم میگه بریم خونه مامانم. من میگم خودت تنها برو میگه نه. من بعد ۵ سال اصلا اونجا راحت نیستم. شاید باورتون نشه ولی من بخاطر اینکه راحت نیستم اونجا همیشه چادر سر میکنم.. 

واقعا از خانواده همسرم احترام و خیری ندیدم. ۵ سال پیش موقع ازدواج مون از همه چیز زدن و هیچ رسم و رسومی اجرا نکردن منم بخاطر زندگیم و همسرم صدام در نیومد... الانم اینجوری. ما حتی نمی تونیم مسافرت دو نفره بریم. باید حتما مادرشوهرمم ببریم. حتی وقتی من پدر و مادرمو شام دعوت میکنم اونا نباید بدونن. یا با خانواده من تفریح میریم اونا نباید بدونن چون توقع دارن اونا رو هم ببریم. هر چند همیشه بردیم.

من بعد زایمانم افسردگی داشتم... الانم نزدیکه دوماهه  کامل خوب نشدم... هرچقدر با همسرم حرف میزنم چه با آرامش چه با دعوا چه به هرزبونی بازم طرفدار خانواده اش هست و یه بار نشد بگه زن حق با تو هست. در حالی که همه از رفتارهای همسرم شاخ در میارن میگن چرا اینجورین. خیلی باهاشون مشکل دارم سر عروسیم دوران نامزدیم این ۵ سال زندگیم سر کادوهای پسرم و نمیتونم حذفشون کنم. نمیتونم تحملشون کنم. ممنون میشم کمکم کنید. واقعا حسرت یه مسافرت دو نفره به دلم مونده. البته یکی دو بار رفتیم ولی مادرشوهرم زنگ زده به شوهرم و هرچی دلش خواسته بارش کرده و زهرمارمون کرده. ببخشید پراکنده حرف زدم ولی واقعا خسته شدم. ممنون از توجه تون